دانلود و خرید کتاب روح گریان من کیم هیون هی ترجمه محمد خیریان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب روح گریان من اثر کیم هیون هی

کتاب روح گریان من

نویسنده:کیم هیون هی
امتیاز:
۳.۹از ۱۰۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب روح گریان من

کتاب روح گریان من داستانی از کیم هیون هی با ترجمه محمد خیریان است. این اثر، داستان واقعی زندگی یکی از مرگبارترین جاسوسان تربیت شده توسط ارتش کره شمالی است. 

درباره کتاب روح گریان من

روح گریان من، داستانی واقعی از زندگی یکی از مرگبارترین جاسوسان تربیت شده ارتش کره شمالی است. دختری که در نوجوانی به سراغ آموزش‌های سخت نظامی می‌رود. به عنوان جاسوس مشغول به کار می‌شود و همین شغل، او را به بسیاری از کشورهای دنیا می‌کشاند. عملیات‌های بسیاری انجام می‌دهد و در نهایت در ماموریت انفجار هواپیما در کره جنوبی شکست می‌خورد و دستگیر می‌شود.

کیم هیون هی، از زبان دختری تعریف می‌شود که یکی از جاسوسان عالی رتبه کره شمالی است. او تحت تاثیر تعلیمات حزب، سال‌ها مشغول عملیات جاسوسی و تروریستی بوده است. در این کتاب از زندگی خودش می‌گوید. از کودکی، از شرایط زندگی‌اش، تصمیمی که برای رفتن به حزب گرفته است و شرایطی که در حزب داشته است، مثلا: هر شکی به اعتقادات و اهداف حزب برابر با تبعید به اردوگاه کار اجباری و یا اعدام است. هر خیانتی به تعالیم حزب و رهبر عزیز در طول ماموریت‌ها موجب کشته شدن اعضای خانواده مامور حزب می‌شود و ...

داستان روح گریان من، زندگی جذاب و دردناکی است که به دو دلیل اهمیت بسیاری دارد. یکی اینکه این داستان از زبان یک جاسوس زن بیان می‌شود و دلیل دوم این است که درباره کشوری است که ابعاد پنهان و ناشنخته بسیاری دارد. این کتاب به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان تبدیل شده است که تا به حال به یازده زبان زنده دنیا ترجمه شده‌ است.

کتاب روح گریان من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

روح گریان من، داستانی تاثیرگذار از زندگی یک جاسوس است. اگر دوست دارید درباره کشور کره شمالی بیشتر بدانید، این کتاب را حتما بخوانید. 

بخشی از کتاب روح گریان من

من و کیم در پاریس از هم جدا شدیم، ولی چند روزی را به عنوان گردشگر با هم بودیم. من در پاریس تحت تأثیر برخی چیزها قرار گرفتم به ویژه شیک‌پوشی زنان این شهر. برایم جالب بود که زنان میانسال هم با شهامت تمام مانند بیست‌ساله‌ها لباس می‌پوشند. همچنین عظمت ساختمان‌های قدیمی‌اش را تحسین می‌کردم. البته وقتی هنگام عبور از خیابان یک موتورسوار کیفم را قاپید این لذت‌ها از بین رفت. بگذریم که یک راننده تاکسی در این شهر به دلیل ناآگاهی ما کرایه صد دلاری از ما گرفت.

سونگ ایل در طول مسافرت مرد با نزاکتی بود. هر چند در هتل‌ها در یک اتاق اقامت داشتیم هرگز نظر بدی به من نداشت یا حتی حرف نابجایی نگفت. من قبل از سفر در این مورد تردید داشتم، ولی تصمیم داشتم در صورت بروز چنین مسائلی از مهارت‌هایم در هنرهای رزمی استفاده کنم و او را بیهوش کنم. سونگ ایل یک مأمور باسابقه بود ولی من تردید نداشتم که اگر مجبور شوم ازعهده او برخواهم آمد.

برخلاف ترس‌هایم او مانند یک پدر واقعی با من رفتار کرد. وقتی به اولین مأموریت رفتم از اینکه در کنار یک مأمور برجسته و باتجربه بودم که می‌توانست در زمان‌هایی که بیش از حد نگران لو رفتنمان بودم، مرا دلداری دهد احساس آرامش زیادی داشتم. او بارها به اروپا سفر کرده بود و اعتماد به نفسی داشت که فقط از طریق تجربه زیاد به دست می‌آید.

هرچند به ما دستور داده شده بود در مورد زندگی شخصی‌مان چیزی نگوییم، به هر حال چیزهایی در مورد زندگی یکدیگر می‌فهمیدیم. سونگ ایل متأهل بود و چند فرزند داشت و مدتی طولانی در بخش برون‌مرزی سازمان اطلاعات کار کرده بود. در مأموریت‌های قبلی‌اش به همه جای دنیا حتی به آمریکا سفر کرده بود. حس کردم زیر آن ظاهر ضعیف و شکسته، مرد مهربانی وجود دارد هر چند شاید در طول مبارزاتش برای کمونیسم چند نفر را هم کشته بود. نزدیک به هفتاد سالش بود و از بیماری مزمن گوارشی رنج می‌برد. فکر می‌کنم بعد از مدتی بیش از آن که به حرف خود توجه کنیم مراقب همدیگر بودیم. فکر می‌کنم مثل اعضای خانواده نگران سلامتی همدیگر بودیم.

هنگامی که وقت آن رسیده بود پاریس را ترک کنیم، کیم مرا تا فرودگاه دوگُل۵۶ همراهی کرد تا به ماکائو بروم. هر چند از تنها رفتن می‌ترسیدم به خودم فشار می‌آوردم آن را نشان ندهم. نمی‌خواستم کیم بعد از بازگشت به کره شمالی در گزارشش از من به عنوان دختر جوانی یاد کند که اهل گریه و زاری است.

وقتی به گیت امنیتی رسیدیم و کیم دیگر نمی‌توانست همراهم بیاید به من گفت: «مراقب باش، اُک هووا. چانک در ماکائو دنبالت میاد و بهت کمک می‌کنه به گوانگجو بری. بهش بگو بیست‌وشش سپتامبر می‌بینمش.»

من او را در آغوش کشیدم و گفتم: «موفق باشی، سونگ ایل. دوباره همدیگه رو می‌بینیم؟»

خندید و گفت: «قراره بازنشسته بشم، ولی به هر حال امیدوارم دوباره همدیگه رو ببینیم.»

ما قطعاً قرار بود یک بار دیگر با هم باشیم، ولی برای مأموریتی با پیامدهای بسیار مرگبارتر.

در سال‌های بعد فهمیدم کیم سونگ ایل به زحمت توانسته جان خود را بردارد و از کره‌جنوبی فرار کند. رابط او در سئول درست چند دقیقه قبل از قرار ملاقاتشان لو رفته بود. آن رابط که به دقت توسط مأموران کره‌جنوبی و پلیس تعقیب شده بود توانسته بود به یک آرایشگاه زنانه وارد شود و پیش از دستگیری با هفت‌تیر خودکشی کند. سونگ ایل هم فوراً از سئول فرار کرده بود، ولی به سختی توانسته بود پیش از آن‌که مسؤلان مسیرهای اصلی شهر را مسدود کنند از شهر خارج شود. ظاهراً سازمان اطلاعات کره‌جنوبی او را شناسایی کرده و هیاهویی در پیونگ‌یانگ به پا شده بود که احتمالاً یک مأمور نفوذی در بخش اداره جاسوسی برون‌مرزی داریم.

در این میان من در ماکائو بودم و چیزی در این مورد نمی‌دانستم و سعی می‌کردم مأموریت خودم را انجام دهم. چانگ به فرودگاه آمد و به مدت چند روز قسمت‌های مختلف این جزیره را به من نشان داد. او گفت اگر همه چیز به خوبی پیش برود، احتمالاً مرا برای مأموریت به ماکائو خواهند فرستاد و اینکه اطراف را با دقت مشاهده کنم. ماکائو مانند هونگ‌کنگ فرهنگ سرمایه‌داری داشت و پر از قمارخانه و هتل‌های گران‌قیمت بود، ولی چون آسیایی بود به اندازه اروپا برایم ناشناخته به نظر نمی‌رسید.

دلهره و نگرانی واقعی من وقتی شروع شد که چانگ مرا با قطار به گوانگ‌جو فرستاد. از آن پس به مدت یک هفته تنها بودم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه