کتاب هفت خوان و هفت رزم
معرفی کتاب هفت خوان و هفت رزم
داستان هفت خوان و هفت رزم بازنوشته زهره پریرخ از مجموعه نامه نامور در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای گروه منتشر شده است.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در سال ۱۳۴۴ پایهگذاری شد، گستردهترین شبکه کتابخانههای کودکان و نوجوانان را دارد و از برجستهترین تولیدکنندگان کتاب کودک است. این سازمان علاوه بر کتاب، محصولات فرهنگی دیگری مانند فیلم و سرگرمیهای سازنده و موسیقی نیز برای کودکان تولید میکند.
نامه نامور، برگزیده دوازده جلدی از داستانهای شاهنامه حکیم ابولقاسم فردوسی شاعر و حماسه سرای قرن چهارم هجری ایران است. این مجموعه با نثری ساده و امروزی برای کودکان و نوجوانان روایت شده است.
خواندن کتاب هفت خوان و هفت رزم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان بالای پانزده سال مخاطبان این مجموعهاند.
بخشی از کتاب هفت خوان و هفت رزم
سواری با اسبی تیزپا نزد زال میرود
پیامآور پوشــیده از گرد و غبار راه، مانند مردی از خاک، آرام روبه روی زال نشســت. زال سر بلند كرد و مرد خاكی دهان باز كرد. پیام پهلوانان را برای زال گفت و زال چون درختی لرزید. آهی بلند كشــید و گفت: شــهریار گنج بی رنج میخواهد. ســرزمین سبز و آماده ی كشت و چرا میخواهد. برای به دســت آوردن آن، همهی چیزهایی را كه پهلوانان ایران زمین به دست آوردهاند، از دســت خواهد داد. سخنان شهریار از سر اندیشــه نیست؛ اگر باران پند و اندرز بر سرش ببارد؛ شاید هوشیار شود. باید با او سخن بگویم.
خورشید سپیده میزند و زال و پیامآور در راهند
توس، گودرز، گرگین، گردان و پرهام، همه ی پهلوانان ایران زمین چون شنیدند كه زال در راه است، به پیشواز آمدند. یاران دیرین یک دیگر را در آغوش كشیدند. پهلوانان به زال گفتند: ما با تو همراهیم. هر چه بگویی، همان میكنیم
زال و پهلوانان نزد کاووس میروند
زال و پهلوانان نزد كاووس رفتند. كاووس چون طاووسی بر تخت تکیه داده بود. زال آهی كشید ّا اندیشه و خرد در تار و پودر آن تنیده نشده است و در دل گفت: نقشی زیبا بافته ای؛ ام كاووس زال را بسیار عزیز داشت. او را دربرگرفت و كنارش نشاند. زال از هر دری با او سخن گفت.
از پــدرش، كیقباد یاد كرد كه روزگارش، روزگار آرامش و آســایش بود. آن گاه گفت: مازندران، سرزمین دیوان و افسونگران است. نباید آواز رامشگری تو را به بند كشد. درختی میكاری كه برای سبز شدنش، جانهای بسیاری باید آن را آبیاری كنند. كاووس اندیشــناك گفت: گنجهایم را ببین. تاكنون شــهریاری با این لشــکر و با این گنج دیده ای؟ چنین شهریاری چگونه ممکن است از سختی راه، از دیوان و افسونگران ترس داشته باشد؟ اگر یار نیستی، بر راه هم نباش.
زال ناامید بیرون میآید
زال ناامید بیرون آمد. پهلوانان گفتند: رنج بســیار كشــیدی و آمدی و اینک ناامید از آمدنت، رنج رفتن میكشی. پس از پروردگار، امیدمان به توست. سپس پهلوانان، زال را تا نیمه راه همراهی كردند.
زال به سیستان میرود و سپاه کاووس اماده رفتن به مازندران میشود
زال راهی سیســتان شد و ســپاه كاووس آماده ی رفتن به مازندران. كاووس كشور را به سردارش، میالد سپرد و گفت: اگر سایه ی دشمنی بر سر ایران سنگینی كرد، جز از زال و رستم كمک نگیر. سپیده دم، كاووس در دل سپاه جای گرفت. سپاه به سركردگی گودرز و توس مهیای رفتن شد.
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
نظرات کاربران
عه من این کتابو دارم خوبه قشنگه ولی یه داستانننن تکرارریییی و اینکه همه بلدن هفت خان رستم 😎😄