کتاب عاشقانه های مجازی گل مریم
معرفی کتاب عاشقانه های مجازی گل مریم
کتاب عاشقانه های مجازی گل مریم مجموعه اشعار لطیف و زیبا سروده مجید قاسمی است.
در کتاب عاشقانه های مجازی گل مریم مجموعه اشعار و ترانههایی را میخوانیم که از واژگان و عباراتش، بوی عشق بلند میشود و سرشار است از شور، خوشی و سرمستی از باده ناب عشق. مجید قاسمی عشق را با کلمات در هم آمیخته است و با کمک حس لطیف دوست داشتن، این مجموعه را خلق کرده است.
کتاب عاشقانه های مجازی گل مریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران شعر معاصر را به خواندن کتاب عاشقانه های مجازی گل مریم دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب عاشقانه های مجازی گل مریم
عابری گم کرده راهی بودم و دیدم ترا
شاخهای گل بودی و آرام بوییدم ترا
عطر تو مدهوش و مستم کرد و من وابستهات
قبلهام شدکوی تو من هم پرستیدم ترا
هان بگو دیوانه اشعار کدامین شاعری
دفتر شعرم دریدم تا که من دیدم ترا
چشم و ابرویت دوبیتی مثنوی محزونیت
لحن و آوایت رباعی تا که بشنیدم ترا
چون قصیده گیسوانت چون غزل زیباییات
چون کتاب آسمانی ناچار بوسیدم ترا
***
گاه و بیگاه
من آن اشکم کنون گم کرده ام راه
اجازت ده ببارم گاه و بیگاه
اسیرم من گرفتارم به بغضی
که هر دم میفشارد این گلوگاه
غم یار و غم هجران که غم نیست
غمی سوزنده تر با ماست همراه
نشسته کودکی در حسرت نان
پدر غمگین برادر می کشد آه
چه گلهایی اسیر چاه افیون
چه یوسفها فتاده در دل چاه
چه شد در شهر ما انسانیت مرد
چه شد از یاد بردیم شوکت و جاه
***
مهمان
آمدی ای نازنین بر ما تو مهمان آمدی
بر دودیده پا نهادی جان جانان آمدی
این گل لبخند تو هوش از سر ما میبرد
با چنین خندیدنی همچون گلستان آمدی
یک چنین آوای نیکویی که داری گوییا
بلبل شوریدهای چون عندلیبان آمدی
جان و دل را میبرد تنها فقط یک چشم تو
تا به تاراجم دهی با هر دو چشمان آمدی
روزگارم همچو شب تاریک وظلمت بار بود
بارخ زیبای خود چون ماه تابان امدی
سرزمین قلب من سرد و زمستانی شده
با نگاه گرم خود همچون بهاران آمدی
***
از غم هجران تو بیمار بودیم و ملول
بر سر بالین ما همچون طبیبان آمدی
***
پریشان
دور از تو کنون زار و پریشان شدهام
از دوری تو بی سر و سامان شدهام
یکدم دلم از هجر تو آرام نشد
افسرده دل از دوری و هجران شدهام
هجران تو سخت است که لیلای منی
مجنون زغمت ببین چه آسان شدهام
شیرین منی تلخی هجران تو کوه
فرهاد در این کوه و کوهستان شدهام
روزی که غم هجر تو پایان گیرد
آن لحظه بدان که بر تو قربان شدهام
ناکرده گنه دار مجازات مراست
جرمم بُوَد این عاشق مژگان شدهام
**
شوریده حال
شاعری شوریده حالم جمله دیوانم تویی
زاهدی آشفته حالم دین و ایمانم تویی
درد تو آتشفشانی خفته اندر سینه ام
کوهی آکنده ز دردم درد پنهانم تویی
زورقی سرگشته ام من روی امواج جنون
میروم هر سو که خواهی زانکه سکانم تویی
بلبلان از شوق گلها نغمه خوانی می کنند
عاشقی آوازه خوانم باغ و بستانم تویی
من یکی گم کرده راهم در شب تاریک دشت
چشم براه آسمانم ماه تابانم تویی
چشم نابینا چه داند لذت دیدار یار
با تو من بینا ترینم چشم و مژگانم تویی
34
صبر و قرار
برده ای صبر و قرارم
رفته از کف اختیارم
من به آوای قشنگت
جان خود را می سپارم
زان صدای دلفریبت
مست و مدهوش و خمارم
مژدگانی دادی امشب
گوییا هستی کنارم
بعدازاین هرلحظه هردم
منتظرچشم انتظارم
تا به افسون صدایت
دل به رویاها سپارم
***
یار نامهربان
دل داده ام به تو ای یار نامهربان من
جان را میطلبی؟ فدای تو این جان من
گفتی بساز در غم هجران و من ساختم
حالی بیا به تماشا که سوخت استخوان من
***
ظلمت
نازنینم تو بخواب من بیدارم
واسه دیدن چشات ثانیهها رو می شمارم
راستی یادم رفته بود وقت خداحافظی مون
یه چیز امانتی رو پیش دستات بذارم
واسه این حالا که اومدم و دیدم خوابیدی
یه بوس یواشکی به روی لبهات میذارم
***
ثانیه ها
اینکه تا آمدنت ثانیهها چون سالی ست
اینکه با آمدنت ولوله و خوشحالیست
اینکه چون لحظه دیدار همه جان و دلم
همچو آتش شده در قعر پریشان حالیست
اینکه دل بهر نگاهی سر و جان را بفدا
میکند... فارغ ازین زندگی پوشالیست
به چه نامی؟ بدهی شرح تو این حالت من؟
عاشقی؟یا که جنون؟ یا که کمی بدفالیست؟؟؟
***
بهانه
شب آمد و باز دلم بهانه ی تورا گرفت
این مرغ بی آشیان ره کاشانه ی تورا گرفت
طفلک دلم به تمنای آغوشت باز
چون کودکی مدام نشانه ی تورا گرفت
***
شیرین
چه خوش باشد شبی را با تو سرکردن
غم عالم به یک بوسه ز سر تا پا بدرکردن
چه خوش باشد که طعم بوسهای شیرین و بی همتا
در اعماق وجود من به یکباره اثر کردن
چه خوش باشد بنوشم نیمه شب از جام لبهایت
سحرگاهان تمنایی به یک جامی دگرکردن
حجم
۴۶۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۴۶۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه