کتاب عاشقانه های خاکستری
معرفی کتاب عاشقانه های خاکستری
کتاب عاشقانه های خاکستری نوشته رضا پورعبدالهی است. این کتاب مجموعهای از اشعار این شاعر توانا است که در قالب کلمات و تعبیرات تازه احساساتش را بیان کرده است.
کتاب عاشقانه های خاکستری شما را از زندگی روزمره جدا میکند و درک تازهای از احساسات و عواطف برایتان به ارمغان میآورد. این کتاب مجموعهای از بهترین اشعار رضا پورعبدالهی است که در قالب کلمات عشق را به تصویر کشیده است.
خواندن کتاب عاشقانه های خاکستری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به شعر معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عاشقانه های خاکستری
میآیم با یک سبد شعر
نشانهای از شاعر عاشق پیشه نیست
عازم تو خواهم شد
اما بینشان از یاری
شهر به هم ریختن را برای خود معنا خواهم کرد
قلبم تندتر میزند را خواهم آموخت
نمیدانم در کدامین کوچه و خیابان
یاد و خاطرهای که نیست را چگونه باید زنده کنم
سرمای نبودن دیگر جزء کدام فصلهاست
تمام شهر پر از تو خواهد شد
من چگونه شهر را به هم بریزم در پی تو
روزهای تاریکی در پیش و رویم است
و شبهایی که پر از بی خوابی ست
این روزها باید یک تو از روزگار بدهکار باشم
یادم اما لبریز از تو خواهد بود
تو که باشی همه مسئلهها را باید حل کنم
گرچه سهم من سختترین مسئلهها باشد
روزهایم با تو چه آسان زیبا خواهد شد
عشق چه معماهای پیچیدهای دارد
شوق زیستن را در من آشکار خواهد کرد
قول و قرارهای نگفته را باید هر روز یادآوری کنم
تو آنقدر نمیآیی که من روزی خواهم رفت
لحظهای برای وداع هم باقی نخواهم گذاشت
خانه تو خراب و من از نو خواهم ساخت
شاید پایان عشق رفتن باشد
ماندن همیشه چاره ساز نیست
آن روز تو را تنها خواهم گذاشت با حسرتهایت
هوای بدون نفسهای هم
آری من دیگر نیستم شاید...
من حرف آخرم را اول گفتهام. نشانهای نیست...
ساحل دلتنگی
باز شب شد
و دلتنگیهای روزمره
در این پریشانکده ذهن
غوغایی به پا کرد
در دل آشوبی به پاست
که هر شب فوران میکند
و سیل عظیم خاطرات
در ذهن پریشان
به ساحل دلتنگی میرسد
و من در این شبهای تنهایی
چشمانم را میبندم
و در عمق این
دریای مملو از خاطرات گرم
عمیق غرق میشوم
و در پی دست یاریگریام
از جنس یار
که مرا از ساحل دلتنگی خیال
و از دلهره نبودنهای سرسخت
به سرزمین عشق برده
و به ساحل آرامش حقیقت
قلبم را ایمن کند
وقتی چشمان دریاییام
به آسمان تنهایی باز میشود
سیلی به راه میافتد
که تمام دشتهای خشکیده را
پر از اشک تنهایی میکند
اکنون من در ساحل آرامش
خیره به آبی آسمان
دور از دریای دلتنگی
در پی زندگیای سرشار از امید
در پی شبی که
در ساحل دریای حقیقی
و به دور از غوغای دلتنگی
تا صبح امید
خیره به صورت درخشان ماه شوم...
برای فرار از دلتنگی عجیب
چشمانم را میبندم
و به خواب شیرین میروم
همان خوابی شیرینی که
پر از توست
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۹ صفحه
نظرات کاربران
عالیه منکه دوست داشتم