دانلود و خرید کتاب آن سفر کرده نسیم سلوکیان
تصویر جلد کتاب آن سفر کرده

کتاب آن سفر کرده

انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آن سفر کرده

کتاب آن سفر کرده نوشته نسیم سلوکیان داستان زندگی زنی به نام خدیجه دختر کدخدای یکی از روستاهای لرستان است. این کتاب سرگذشتی جذاب است که خواننده را به دهه‌های دور می‌برد.

درباره کتاب آن سفر کرده

این داستان در دوران پهلوی روایت می‌شود و زندگی دخترکی نوجوان است که با یک افسر ارتش ازدواج می‌کند. حسینعلی همسر او از او می‌خواهد تغییر کند اما خدیجه این توان را ندارد، زیرا او با فرهنگ منطقه روستایی رشد کرده است و اصالت و مذهبش اجازه نمی‌دهد هرطور که شوهرش می‌گوید خودش را تغییر دهد، همسرش مجبور می‌شود تنها به سفر و مهمانی برود و همین موضوع کم‌کم رابطه آنها را درگیر مشکلات بعدی می‌کند. مشکلاتی که زندگی خدیجه را تغییر می‌دهد.

خواندن کتاب آن سفر کرده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آن سفر کرده

باد پاییزی وزیدن گرفته بود و درختان سر به فلک کشیده روستای آشنا خورهم در حالیکه مردم آن خطه مشغول پایکوبی بودند زیبا می رقصیدند، چونکه مراسم ازدواج دختر کوچک کدخدای ده بود، یعنی خدیجه خانم؟! ...

در این بین همه شادی می کردند و جوانهای دلاور آنجا نظیر امیر خان و کل تقی وکل علی شور دیگری داشتند و هر کدام با قابلیت های خاصی که داشتند جلوی همردیفان و همسرانشان خود نمایی می‌کردند، صدای نقاره و ساز و دسته آوازمحلی همراه با رقص دختران لپ گلی با پیراهن های قشنگ و رنگارنگ همه جا را آذین بندی و زیبا کرده بود، بوی کباب و برنج و مرغ بریان هم بوی خاصی به فضای زببای ده بخشیده بود، در این بین صدای تاج ماه خانم همسر کدخدای ده و مادر خدیجه خانم شنیده می شد حقا که خدیجه خانم هم از زیبایی به مادرش رفته بود چشمان درشت و مشکی خدیجه و قد بلند و جثۀ سفیدش هم همینطور بود خدیجه خانم پانزده ساله بود و بعد از گذشت چندین سال که از جداییاش از همسرش یعنی پدر آسیه کوچولو گذشته بود سوگلی و عزیز دردانه آقا رضا خان کد خدای ده، همه راضی و راضی به ازدواج با مش حسن که جوانی مؤمن و دلیر بود شده بود همه راضی و شاد بودند چرا که با وجود خواستگاران فراوان نمی خواست با کس دیگری ازدواج کند و می گفت که می خواهم با یادگار تنها عشقم و پدر بچه ام زندگی کنم اما زمانه، مردم و دختر زیبای خان بودن هم در سال هایی دور چون سال های ۱۳۲۰ هم خود باعث مشکلات فراوانی بود، که او را با وجود فرزند زیبای پنج ساله اش یعنی آسیه دچار مشکل کرده بود که می بایست ازدواج می کرد، دختر دیگر آقا رضا یعنی رحیمه خانم هم همسر کل تقی یکی از جوانان برومند ده بود و آسیه را همانند دوفرزندش یعنی فاطمه و جمیله دوست می داشت و اگر آسیه صدای فریادش از جایی بلند می شد رحیمه بدون سوال و جواب به سراغ فاطمه و جمیله می رفت و آنها را به باد کتک می گرفت که ای تیارتان بسوزه، چه به سر آسیه آوردید، و آسیه هم که لوس شده بود در حالی که دماغش را بالا می کشید و می گفت، موننه امو می خوام، مو ننه ام را می خوام گریه می‌کرد و رحیمه خانم هم آسیه را بغل می کرد و به اتاق تنور نون پزی می برد و بهش شکلات کشی و نان قندی می داد و آسیه هم با چشمان قشنگش که همچون آهو زیبا بود و با چشمان پدرش حسینعلی رفته بود نگاه های زیبا و معنا داری می کرد، حسینعلی پسر عمه و شوهر سابق خدیجه بود یعنی پسر خورشید خانم خواهر، آقا رضا کد خدای ده، چند سال پیش وقتی خدیجه 9 سالش بود برای خواستگاری از او پهلوی آقا رضا خان آمده بود و چه اشکها که نریخته بود که او را راضی به این وصلت کند چون حسینعلی عاشق خدیجه بود و می خواست دختر دایی از جان عزیزترش همسر و خانم خانه اش باشد حسینعلی به خدمت سربازی رفته بود و به عنوان درجه دار در ارتش استخدام شده بود، جوان خیلی زیبا و رعنایی بود و آرزوهای بزرگی در سر داشت او با جوهره ای که از خود نشان داده بود توانسته بود موقعیت های خوبی را البته با زحمت بدست آورد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۹۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

حجم

۸۹۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان