کتاب ادکلن تلخ
معرفی کتاب ادکلن تلخ
کتاب ادکلن تلخ مجموعه داستانی جمعی از نویسندگان کانون فرهنگی چوک است. در این کتاب داستانهای محمدامین پورحسینقلی، فاطمه مندنی، پرستو پارسا و مهتا عباسی را میخوانیم.
این کتاب شامل شش داستان کوتاه است که زبان ساده و روانی دارد.
کتاب ادکلن تلخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب ادکلن تلخ
پرستار به خاطر فشاری که به دستش میآورم آن را از دستم بیرون میکشد و دیگران چیزهایی را به سرمم تزریق میکنند که نمیدانم چیست ولی از میزان درد کاسته میشود و تو انگار که به یک باره دست ازکج خلقی برداشتی و همان پرستار ماسکی به صورتم میزند و میپرسد: «خوبی؟» ومن لبخند میزنم و چشمهایم را روی هم فشار میدهم وهمین که باز میکنم دکتر علیپور عینکش را در میآورد و روی میز میگذارد و بعد از کمی مکث میگوید: «کسی همراهتون نیست؟»
و من سرم را تا جایی که بشود میچرخانم تا شاید پشت شیشههای کوچک درب اتاق عمل کسی را ببینم اما هیچکس نیست و ناگزیر کمی خودم را جمع وجور میکنم و در جوابش میگویم: «نه دکتر! قرارم نیست کسی بیاد! پس همه چیز و به خودم بگین. کام من به تلخی عادت داره!» و قطره اشکی از گوشه چشمم به پایین میافتد. صدای دکتر جراح را میشنوم که از پرستار چیزهایی میپرسد وچیزهایی میخواهد و ونفس عمیقی میکشد و بعد رو به من میگوید: «چرا اینقدر دیر اومدی دخترجون! با این فشار خون بالا، کنده شدن یه تیکه از جفتت هم برا ما شده قوز بالا قوز»
و قبل از اینکه من بخواهم حرفی بزنم «بسم الله» میگوید و دست به کار میشود. اضطراب را در چشمهای پرستار که مدام مرا چک میکند، میبینم. اضطراب را در چشمهای مامان لیلی هم دیدم؛ وقتی به او گفتم پدرت زن داشته و من میدانستم اما به هزار دلیل خود ساخته که امروز عجیب ، احمقانه و حقیرانه به نظر میرسند، مشکلی با این پستی ندارم و مامان لیلی از همان روز که نگاههای خالی از پشیمانی و خجالت من را دید، از همان روز که با وقاحت کمبودهای زندگیم را توی صورتش زدم که خودم را از بازخواست شدن نجات بدهم ،صورتش، صدایش و دستهایش را از من گرفت...
حجم
۶۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۶۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
نظرات کاربران
سطح داستانها متفاوت هست اما به خواندنش می ارزه.
برای من جذاب بود. کسی که فیلم زیاد میبینه، راحت تر میتونه بخش های داستان رو مجسم کنه. عین فیلمایی بود که سکانس تو سکانس ذوب میشه، یا نقب میزنه به گذشته و آینده! مجموعه داستان های کوتاهه که موضوع هرکدوم متفاوته، غم
کتاب جذاب و قشنگی بود هر داستان موضوع متفاوتی داشت و زبان متفاوت من به شخصه وقتی که کتاب رو تموم کردم ناراحت شدم چون تایم خوبی رو باهاش گذرونده بودم از نظر من داستان مرد ها لیاقت ندارند و اپرای مرگ قشنگ
زیبا بود
خوب بود،مخصوصا آخرین داستان که به قلم خانم مهتا عباسی عالی خیالپردازی شده بود و جذابیت خاصی داشت✅
عالی بود
خب این کتاب مجموعه ایی از داستان های کوتاه و زیبایی بود که خب هر کدوم در موضوع های متفاوت نگاشته شده بودند از نظر من یه کتاب خوب تو رو همراه خودش میتونه به قعر داستان ببره و بگذاره
بینهایت لذت بردم از خوندن این کتاب.تصور کنید مجموعه شاید برای شماهم اتفاق بیفتد بصورت کتاب درومده.داستانها هیچ ارتباطی باهم ندارن و توی خود داستان مدام عقب و جلو میریم درزمان،امااین جابه جایی طوری نیست که گیج بشید.خیلی خوب توصیف
هنوز نخوندمش... ولی خب اسمشو زیاد شنیدم
جالب بود ولی بعضیاشو انگار آل احمد نوشته بود!