دانلود و خرید کتاب گوجی در سرزمین خاکستری فروغ جاشویی
تصویر جلد کتاب گوجی در سرزمین خاکستری

کتاب گوجی در سرزمین خاکستری

معرفی کتاب گوجی در سرزمین خاکستری

کتاب گوجی در سرزمین خاکستری، نوشته فروغ جاشویی، جلد اول مجموعه داستان‌های روانشناسی به نام افسردگی است. در این کتاب با افسردگی آشنا می‌شویم و راهی برای غلبه بر این بیماری فلج کننده پیدا می‌کنیم.

درباره کتاب گوجی در سرزمین خاکستری

افسردگی بیماری است که امروزه به دلایل بسیار به سرعت در جهان رواج پیدا کرده است و مردم را در دام خود گرفتار می‌کند. هرساله مردم زیادی گرفتار این بیماری می‌شوند و با احساساتی از قبیل بی‌حوصلگی و گریز از فعالیت، بی‌علاقگی و بی‌میلی، ناراحتی، اضطراب، پوچی، ناامیدی، درماندگی، بی‌ارزشی، شرمساری یا بی‌قراری دست و پنجه نرم می‌کنند. فرد افسرده علاقه‌اش را به فعالیت‌هایی که پیش از این دوست داشت از دست می‌دهد، در انجام فعالیت‌ها و کارهای روزمره‌اش دچار مشکل می‌شود و وضع سلامت جسمی او نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

فروغ جاشویی در کتاب گوجی در سرزمین خاکستری، مخاطبان و نوجوانان را با مفهوم افسردگی آشنا می‌کند و درباره علل پیدایش این بیماری، حالات و نشانه‌های آن و همچنین روش‌های غلبه بر آن صحبت می‌کند. 

کتاب گوجی در سرزمین خاکستری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن کتاب گوجی در سرزمین خاکستری را به تمام نوجوانان، والدین نوجوانان و تمام کسانی که با این گروه سنی کار می‌کنند، پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب گوجی در سرزمین خاکستری

گوجی موجودی کوچولو در سرزمین خاکستری زندگی می کرد.

گوجی یک اوجیِ تنهایِ تنها بود. او احساس می‌کرد تنهاترین اوجی دنیاست. قلب او بیشتر مواقع غمگین و ذهنش سردرگم بود. گوجی در سرزمین خیلی عجیب‌وغریبی زندگی می‌کرد.

او در سرزمین خاکستری زندگی می‌کرد. ساکنان سرزمین خاکستری حدود سیصد و پنجاه تا چهارصد سال زندگی می‌کردند، آن هم با ناراحتی و سختی.

در سرزمین خاکستری مدام اتفاق‌های بد می‌افتاد. مثلاً سیل می‌آمد، زلزله می‌آمد، آتش‌سوزی می‌شد و از همه مهم‌تر دزدی اتفاق می‌افتاد. در سرزمین خاکستری، همه تقصیرها را به گردن همدیگر می‌انداختند و هیچ‌کس حاضر نبود مسئولیت کارهایش را بر عهده بگیرد.

گوجی در این سرزمین احساس خیلی بدی داشت و بیشتر اوقات غمگین بود. گوجی می‌خواست همه‌چیز تغییر کند. باید راه‌حلی پیدا می‌کرد.

***

گوجی بعد از ماجرای بیابان سیاه در مورد چند مسئله با خودش عهد و پیمان بست:

«قسم می‌خورم هیچ‌وقت دستم رو جلوِ یه آدم پرادعا و دروغگو دراز نکنم. قسم می‌خورم حداقل به اندازه یه اتم اعتمادبه‌نفس داشته باشم. قسم می‌خورم خودم یه راهی برای برگدارشدن پیدا کنم.»

گوجی بعد از اینکه ده سال در بیابان سیاه زندگی‌اش را نابود کرده بود، با خودش گفت: «یعنی من گوجیِ تنها که تونسته‌م این‌همه سختی رو تحمل کنم، نمی‌تونم یه کار پیدا کنم؟ نمی‌تونم یه راهی برای تنهانبودن پیدا کنم؟»

گوجی در این مدت علاقه خاصی به سنگ‌ها پیدا کرده بود. با خودش گفت: «به کوهستان می‌رم و سنگ‌های زیبا پیدا می‌کنم. شاید کسی اون‌ها رو بخره.»

او فردای آن روز به کوهستان رفت و کلی سنگ پیدا کرد. گوجی آن‌ها را به بازار برد و قیمت ناچیزی رویشان گذاشت.

روز اول، تمام روز و شب را در بازار ماند، ولی هیچ‌کس از او خرید نکرد.

روز دوم، با خودش فکر کرد آن‌ها را رنگ کند.

او این کار را کرد ولی فقط یک مشتری پیدا کرد که او هم یک اوجی کوچک بود که از رنگ سنگ خوشش آمده بود.

روز سوم، باز هم هیچ‌کس ازش خرید نکرد.

روز چهارم، مثل روز سوم گذشت.

روز پنجم، همین‌طور که نشسته بود و حوصله‌اش سر رفته بود، با سنگ‌های رنگارنگ یک بازی اختراع کرد.

روز ششم، وقتی داشت با سنگ‌ها بازی می‌کرد، یک نفر پیدا شد و همه سنگ‌ها را از او خرید.

آن روز، روز تعجب و ناراحتی گوجی بود. باورش نمی‌شد همه سنگ‌ها را از او خریده‌اند. مادری سنگ‌ها را برای پسرش خرید تا یک اسباب‌بازی متفاوت برای تولد او خریده باشد.

همان روز، گوجی به کوهستان رفت و برای اولین بار در صد و ده سالِ زندگی‌اش داد زد.

او دقیقاً یک شبانه‌روز در غار ماند و داد زد.

او یک شبانه‌روز در غار ماند و به خودش توهین کرد.

او به خودش گفت: «گوجی پس به این راحتیه؟ چرا تا الآن این‌همه احمق بوده‌ای؟ چرا می‌ترسیدی؟ چرا حتی به اندازه یه اتم اعتمادبه‌نفس نداشتی؟ چرا؟...»

aikm
۱۴۰۲/۰۲/۱۱

چهل صفحه اول اشک ریختم، برای خودم، برای گوجی، برای همه‌ی شخصیت هایی که غصی پلو میخورند. اما الان فقط عصبی‌م.

Hosein Dryaei
۱۴۰۰/۱۲/۲۰

این کتاب در مورد افسردگی خیلی جالب بود

حجم

۲۴۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

حجم

۲۴۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان