دانلود و خرید کتاب گفت و گو با مردگان ویلیام آبراهامز ترجمه زهرا سلیمی

معرفی کتاب گفت و گو با مردگان

کتاب گفت و گو با مردگان مجموعه داستان از نویسنده برگزیده‌ی جایزه اُ. هنری در سال ۱۹۹۱ است که زهرا سلیمی به فارسی ترجمه کرده است. 

درباره‌ی کتاب گفت و گو با مردگان

جایزه ا. هنری هرسال به عنوان یکی از معتبرترین جوایز ادبی آمریکا، به داستان‌های منتخب نشریات آمریکا و کانادا اهدا می‌شود. گفت و گو با مردگان مجموعه دوازده داستان است که در سال ۱۹۹۱ برنده‌ی جایزه ا. هنری شده‌اند. ویلیام آبراهامز دبیر مجموعه است با گردآوری آن‌ها در یک مجموعه کتاب گفت و گو با مردگان را منتشر کرد. 

کتاب گفت و گو با مردگان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

گر از خواندن داستان کوتاه لذت می‌برید، خواندن کتاب گفت و گو با مردگان را به شما پیشنهاد می‌کنیم. علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان هم از خواندن کتاب گفت و گو با مردگان لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب گفت و گو با مردگان

او احساس قهرمانانه‌ای نسبت به خودش داشت. فضای کافی برای قهرمانی بیرون از آنجا وجود داشت. او مصمم شد که مادرش را تحت‌تأثیر قرار دهد، چون ایمان داشت که با حمایت و پشتیبانی او حتماً برنده خواهد شد. بالاخره، علف‌های هرز همچون پر در طول سایه‌ها بر روی یکدیگر پرتاب شدند و کاج‌های کوچک همگی در جنگل مأیوس‌کننده کنار جاده کاشته شدند و اکنون زمان آن بود که در جاده پر از گرد و غبار بالا و پایین بروند و منتظر اتوبوسی باشند که از واشنگتن می‌آمد. تاکنون این همه به آنجا آمده و رفته بودند، اتوبوس حداکثر یک ساعتی تأخیر داشت و حالا آن‌قدر برای آمدن آن به جاده خاکستری خیره شده بودند که چشمان‌شان می‌سوخت و او به این موضوع فکر می‌کرد که آنها اتوبوس را از دست داده و آنجا گیر افتاده‌اند. حتی این احتمال هم او را ناامید کرد. زندگی در این فضا از او فردی متفاوت ساخته بود. گاهی چنان لجباز و سرسخت می‌شد که کسی جلودارش نبود و گاهی نسبت به حقارتی که همیشه از آن گله داشت بی‌حس و بی‌اهمیت می‌شد. برای کم شدن زمان طاقت‌فرسای انتظار با مادر چاق خود با آن کلاه آفتابی حصیری و همراهان دراز و بی‌قواره‌اش، قیچی‌ها و بیل، بازی می‌کرد. سال‌ها بعد، حتی او توانست با مادرش به این افکار بخندد، به آن سفرهای ناشیانه داغ و سوزان برای کاشتن یک ردیف از درختانی که بیشتر آنها هرگز رشد نکردند، یا با خارها و پیچک‌ها پر شدند و یا توسط یک عابر مشتاق در جای خود محکم شدند. اما، چندتا از کاج‌ها، شاید شش یا هفت‌تا هنوز در قلعه کنار جاده زنده بودند، اشباحی با سرهای پشمالو بلندتر از دکل کشتی که در باد به این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتند. حالا همین جاده کثیف، بزرگ و پر ترافیک شده بود و ایستگاه اتوبوسی که به واشنگتن می‌رسید مدت‌ها بود که به خاطر سودآور نبودن متروکه و رها شده بود.

سپتامبر پنج سال بعد، زمانی‌که آنها نقل مکان کردند، جویی به دانشکده رفت و در واقع هرگز برنگشت. همان موقع با یک سال بالایی ازدواج کرد و بعد از فارغ التحصیلی به شهر نیویورک رفت. یکی دیگر از رؤیاهای مادرش، همراه با آن مزرعه به عنوان بهشت، این بود که پسرش شاعر شود؛ جویی به بهترین شکلی که می‌توانست، این کار قهرمانانه را انجام داد، کار کردن در یک آژانس تبلیغاتی و اختصاص دادن وقتش به جستجو برای عبارت‌ها و تمثیل‌های جالب که مردم را به خرید کردن تحریک می‌کرد، که از بالا از یک دنیای افسانه‌ای به آنها اجازه می‌داد که خرید کنند. کسب و کارش شبیه شاعری بود که در آن فقط به چند تیر شانس (موفقیت خوب و خوش‌یمن) نیاز داشت و او سهم خودش را از این شانس داشت و نمی‌توانست شکایت کند. او دیگر هرگز با بیل سوار اتوبوس نشده بود.

عددهای چسبیده به سال‌ها و دهه‌ها به کندی تغییر می‌کردند و در کنار آنها اعداد حساب بانکی‌اش و اعداد روی ساختمان آپارتمانش. در ازدواج اولش در سه آپارتمان مختلف زندگی کرد. دومین ازدواج آشفته‌اش در آپارتمان چهارم و سومین ازدواجش که عمر کوتاهی داشت فقط در یک آپارتمان بود. و حالا متعجب بود که آیا واقعاً همه زن‌ها در مسیر زندگی همراهش نبوده‌اند. او اغلب اوقات احساس کرده بود که در شرف مرگ است. در جمع مردان به آن فکر می‌کرد، به ویژه آنهایی که پدرش را به یاد او می‌آورند. و اکنون دهه هشتاد را سپری می‌کرد و موهایش از خاکستری به سفید واقعی تبدیل شده بود.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۶۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۴۰۰
۱۷,۸۲۰
۷۰%
تومان