دانلود و خرید کتاب انتقام پیسو ساشا گلمب ترجمه زهرا محمودی

معرفی کتاب انتقام پیسو

کتاب انتقام پیسو نوشته‌ی ساشا گلمب، پیش‌درآمدی بر مجموعه داستان‌های موهبت‌های جادویی، داستان گربه‌ای به نام تفنات است که ماجراهای جذابی را از سر می‌گذارند.

انتقام پیسو را با ترجمه‌ی زهرا محمودی بخوانید.

درباره‌ی کتاب انتقام پیسو

ساشا گلمب در داستان انتقام پیسو، داستان گربه‌هایی را نوشته است که ماجراهای جذابی را از سر می‌گذرانند. گربه‌ها در پادشاهی کبیر الف به دنیا آمده‌اند و قانون آنجا این است که کسی حق ندارد دیگران را بخورد. حالا تفنات بزرگ شده است و به دنبال زندگی خودش رفته است. او یک ماموریت ویژه و مهم دارد: نباید بگذارد بقیه، یکدیگر را بکشند و بخورند...!

کتاب انتقام پیسو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

تمام علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی و دوست‌داران گربه‌ها از خواندن کتاب انتقام پیسو لذت می‌برند. انتقام پیسو همچنین برای دانشجویان مترجمی زبان انگلیسی نیز اثری جذاب و خواندنی به شمار می‌ورد. 

بخشی از کتاب انتقام پیسو

قوانین سختِ پادشاهی کبیر اِلف اجازه نمی‌داد که مردم یکدیگر را بخورند، به همین خاطر مادرم هرگز به ما شکارکردن یاد نداد.

هر کسی در این نقطه از دنیا در زمرهٔ مردم قرار می‌گیرد: موجودات جادویی، حیوانات و حتی حشرات؛ ولی تمام بازی‌های ما به قاپیدن و خراب‌کردن اشیاء محدود می‌شد. تکه و پاره‌کردن بهترین قسمت بازی بود، اوج یک بازیِ هیجانیِ کمین و حمله. ما عاشق این بخش از بازی بودیم.

چهار بچه‌گربه بودیم، ولی برادرم پیسو، از بقیه بزرگ‌تر و قوی‌تر بود و با او بیشتر از همه خوش می‌گذشت. او را تحسین می‌کردم، ولی حالا به دردسر افتاده است که البته چیز جدیدی نیست. نمی‌دانم این بار هم می‌توانم به او کمک کنم یا نه.

کوچک‌تر که بودیم این کار آسان‌تر بود. از آنجا که کسی نمی‌توانست دیگری را بخورد، جای زیادی برای وول‌خوردن وجود داشت، مخصوصاً برای بچه‌گربه‌ها و پیسو بهتر از بقیه این کار را انجام می‌داد.

حوادث ناگوار همیشه اتفاق می‌افتد و معمولاً من بودم که به خاطر حشرات له‌شده سرزنش می‌شدم و پیسو از مخمصه نجات پیدا می‌کرد. برایم مهم نبود.

همان‌طور که بزرگ‌تر و مستقل‌تر می‌شدیم، اوقات بیشتری را دور از هم سپری می‌کردیم. یک روز، وقتی‌که تمرین دزدکی راه‌رفتن می‌کردم، برای یک لحظه خطوطی از بدن نارنجی رنگ پیسو در بین بوته‌ها به چشمم خورد و صدای جیرجیرک کوچکی را شنیدم که التماس می‌کرد که به او رحم کند. بعداً در آنجا جیرجیرک له‌شده‌ای ندیدم، بنابراین، به نظرم بازی تمام شده و جیرجیرک رفته بود.

وقتی شش ماهه بودیم، مادر از لانه بیرون‌مان کرد. وقتش بود که ما هم به خودمان تکانی بدهیم. من دقیقاً می‌دانستم چه‌کاره شوم: یک گربهٔ روی کرَجی.

ⓝ.ⓗ.ⓩ
۱۳۹۹/۰۶/۲۷

به نظرم موضوع خوبی برای خوندن نیست و انگار داستان از اول نیست من زیاد خوشم نیومد اما بخونیدش شاید سلیقه شما باشه البته کتاب نه خیلی خوب بود نه خیلی بد به هر حال تصمیم خودتونه که بخونید یا

- بیشتر

حجم

۱۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۴ صفحه

حجم

۱۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان