کتاب سفر به سرزمین غریب
معرفی کتاب سفر به سرزمین غریب
کتاب سفر به سرزمین غریب داستانی روانشناسانه و خواندنی از دیوید پارک است. سفر به سرزمین غریب داستان پدری است که باید با بحرانهای خانوادگی موجود در زندگیاش دست و پنجه نرم کند...
این اثر را با ترجمهی روان از فریده خرمی در اختیار دارید.
دربارهی کتاب سفر به سرزمین غریب
سفر به سرزمین غریب، یازدهمین رمانی است که از دیوید پارک منتشر میشود. او در این رمان خواندنی و جذاب، نمایی از زندگی یک پدر با سه فرزند را نشان میدهد. تام پدری میانسال است که نزدیک کریسمس سفری عجیب را آغاز میکند. سفری که باعث میشود او عمیقا به فکر فرو برود و زندگی را طور دیگری ببیند. لوک، پسر تام، که در خوابگاه زندگی میکند نمیتواند برای کریسمس به خانه بیاید. کریسمس بسیاری سختی است و پدرو مادر لوک نگرانند که او به آنفلوآنزا مبتلا شده باشد. تمام پروازها کنسل شدند و تنها راهی که برای برگشتن لوک به خانه مانده است، سفر با ماشین و کشتی است. تام که برای برگرداندن پسرش به این سفر میرود، در طول سفر خاطرات زندگیاش را مرور میکند. رنجها، دردها و شک و تردیدهایش را میگوید...
کتاب سفر به سرزمین غریب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران ادبیات داستانی و رمانهایی با درونمایهی روانشناسی از خواندن کتاب سفر به سرزمین غریب لذت میبرند.
بخشی از کتاب سفر به سرزمین غریب
سه روز مانده به کریسمس، پسرمان، لوک، در ساندرلند سرگردان است و فرودگاهِ نیوکَسِل بسته شده. لوک دانشگاه میرود و در یک خانهٔ بیدروپیکر و زهواردررفتهٔ عهد ادوارد۷ زندگی میکند که پنج دانشجوی دیگر ساکن در آن برای تعطیلات رفتهاند. لوک تنها مانده و حالش خوب نیست. از تلفنهایش کاملاً معلوم نبود که بیماریاش چیست، اما تب میکند و علائمی دارد که نشانهٔ آنفلوانزاست. تا همینجا هم دو بار به هر جانکندنی بوده از بستر بیماری بیرون آمده تا خودش را به فرودگاه برساند، اما پروازش کنسل شده بود. همهٔ پروازهای بعدی رزرو شدهاند و مادرش توضیحات مبهم تلفنی را به چیزی جدیتر از آنفلوانزا تعبیر کرده و خودش را با این تصور به رنج و عذاب انداخته. پس شاید ذاتالریه داشته باشد یا بدتر از همه مننژیت. اگرچه علائم بیماری او را مثل پرسشنامههای مذهبی همه جای اینترنت گذاشته است، شاید این واکنش قابل درک باشد؛ چرا که او بینش خاص خودش را به احتمال خطای انسانی دارد که باید با آن کنار بیاید و این دلیل دیگری برای آوردن لوک به خانه است؛ چون در این موقعیت باید کنار ما باشد نه دور از ما در دنیای غریبهها.
شیشهٔ جلو تقریباً تمیز شده. به طور غریزی میخواهم آب روی تکههای باقیماندهٔ یخ بپاشم، اما میدانم که دوباره یخ میزند. به هم نگاه میکنیم و او دستش را روی بازویم میگذارد و به من میگوید که پدر خوبی هستم. هرگز این ادعا را دربارهٔ خودم نداشتهام، اما فکر میکنم اگر پسرم را به خانه بیاورم، شاید این کار کمکم کند در ذهنم تغییر عمدهای، اگرچه کوتاهمدت، به نفع خودم ایجاد کنم.
حجم
۱۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب رو در طاقچه بی نهایت بگذرید