دانلود و خرید کتاب گیسو کمند امیر محبوب
تصویر جلد کتاب گیسو کمند

کتاب گیسو کمند

نویسنده:امیر محبوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گیسو کمند

کتاب گیسو کمند نوشته امیر محبوب، داستان زیبای زنی شجاع و جسور است که در میان این تاریخ مردانه، رشادت و شجاعتش را به دنیا نشان داده است. 

درباره‌ی کتاب گیسو کمند

امیر محبوب داستان گیسو کمند را داستانی افسانه‌ای و اسطوره‌ای می‌داند که از شجاعت یک زن در میان خیل مردان حکایت می‌کند. زنی جسور که توانسته است نامش را در تاریخ مردانه‌ی دنیا ثبت کند. داستان گیسو کمند در گیلان اتفاق می‌افتد. گیسو کمند، زندگی دختربچه‌ای به نام گیلدا است که موهای بسیار بلندی دارد. پدرش آرزو داشت او پسر بود. پدر گیلدا هنگام تجارت به ایران زمین مورد حمله راهزنان قرار می‌گیرد و تمامی اموال و ثروتش را از دست می‌دهد. بعد از این ماجرا گیلدا تصمیم می‌گیرد آداب تیراندازی با کمان را فرار بگیرد و در این بین داستان‌ها و اتفاقات شگفت‌انگیزی برایش رخ می‌دهد.

کتاب گیسو کمند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به آثار نویسندگان ایرانی، از خواندن کتاب گیسو کمند لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب گیسو کمند

دوباره گوشـم راگرفتم و به سـمت ایوان پایین دویدم. پشـت صندوق بزرگ برنج مخفی شدم. سرم را بین زانوها فروبردم.گوش‌هایم را همچنان گرفته بودم. همه‌جا تاریک بود.صدای برخورد دندان‌هایم را می‌شنیدم. وحشت‌زده بودم. در حیاط صدایم می‌زدند ولی از جایم جم نمی‌خوردم. جوابی ندادم.دیگر صداها شـبیه فریاد بودند. از ترس همانجا ماندم. نمی‌دانسـتم چه مدت آنجا هسـتم. ناگهان گرمای دسـتی را بر موهایش احسـاس کـردم. تی‌تی خانم مهربان بود، با همان چهره سفید. همان گیس‌های خاکستری. دماغ کوچک و چشم‌های مشکی و لب‌های سـرخ همیشـه خندانش. بلند شدم و به آغوشش پریدم. مرا محکم در بین بازوانش فشـرد. دسـتی به سـرورویم کشـید وچند بار محکم مرا بوسـید.

چشـمانم آرامش گرفته بود. دوباره مرا محکم روی سـینه فشـرد. دستم راگرفت و بیرون برد.درسـت وسـط ایوان نشست. خودم را روی پاهایش انداختم و چند بار او را لگد زدم. مثل همیشه خنده‌ای کرد و دست‌هایم را گرفت و گیس‌هایم را باز کرد. از شـال کمرش شـانه چوبی‌اش را درآورد. موهایم را گرفت و شانه‌ کرد. احسـاس ناراحتی می‌کردم ولی چند بارکه شـانه کشـید، سـرم را روی پاهایش گذاشـتم وموهایم را به آرامی و مواج شـانه کرد.درسـت مثل همیشه. آرام، مثل همیشه گفت:

«موهایت مثل موج دریاست. آرام و لطیف. منتظر طوفان»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۷ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۷ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان