کتاب پیشههای رو به فراموشی
معرفی کتاب پیشههای رو به فراموشی
کتاب پیشههای رو به فراموشی، اثر پژوهشی کفایت آریاییفر، دربارهی تمام شغلها و پیشههایی است که روزی رونق فراوان داشتند و حالا با پیشرفت تکنولوژی و تغییر زندگیها، کمرنگ شدند و به فراموشی سپرده میشوند.
دربارهی کتاب پیشههای رو به فراموشی
فرهنگ یک محل یا منطقهی خاص، ترکیبی از تمام چیزهایی است که زندگی مردم را میسازد. بازیها، آداب و رسوم و شغلها. در تمام دنیا شغلهایی وجود دارند که به دلیل پیشرفت تکنولوژی و تغییر در مدل زندگی مردم، کمکم کمرنگ میشوند و به سمت فراموشی میروند. حتی در همین چندسال اخیر هم شاهد این ماجرا بودهایم که با روی کار آمدن برخی از شغلها، برخی دیگر کنار زده شدند. کفایت آریاییفر در کتاب پیشههای رو به فراموشی، به سراغ شغلها و کارهایی رفته است که تا چندین سال پیش در شمال ایران رواج داشتند و حالا کمکم از کارآمدی میافتند. آریاییفر به سراغ افرادی با پیشههای متفاوت رفته است و از آنها دربارهی شغلشان، پیشینهی آن، زندگی و احوالشان پرسیده است. نتیجهی کار، کتاب پیشههای رو به فراموشی است که اثر پژوهشی جذابی برای شناخت شغلهای مختلف است.
کتاب پیشههای رو به فراموشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به مطالعاتی که به شناخت فرهنگ کمک میکنند علاقهمند هستید، کتاب پیشههای رو به فراموشی برای شما کتابی خواندنی است.
بخشی از کتاب پیشههای رو به فراموشی
سید محمد میرفرجودی، مردی است که روزگارشِ خلاصه میشود در چرخش چرخ ارابهای که با کمک اسب بارکشش میچرخد. او هر روز در کوچه و پس کوچههای لنگرود دنبال روزیاش میگردد و اگر روزی چرخ ارابهاش نچرخد، زندگی از حرکت میایستد. او حتی نمیخواهد فراموش کند که همین ارابه، اسباب آشنایی با همسرش بوده. پدرش هم همین شغل را داشته. چهار پسرش به او کمک می کردهاند، اما او خیلی زود بچهها را تنها میگذارد. مرگ ِ پدر، ارابه را به برادر بزرگتر سید محمود میرساند اما او برخلاف پدر، راندن ارابه را چندان دوام نمی آورد، ماشین می خرد و ارابه و اسب می مانند برای سید محمود.
ّسید محمود با ارابهاش، سالهای آغاز کار، تخته، برنج، گازوئیل، گالی و نفت جابه جا می کرد اما حالا فقط مانده، نخالههای ساختمانی و ضایعاتی که ماشینها جابهجا نمیکنند، گاهی هم پیش می آید باری بخواهد از کوچهای بگذرد که ماشین رو نیست، آن وقت باید دست به دامان او بشوند. زمانی اما این طور نبوده، سالهایی بوده که جابه جایی برنج از لنگرود بهتهران، بی حضور سید محمود و همکارانش امکان پذیر نبوده. در سرای پزشک، پل چوبیای بود که کامیونها نمیتوانستند از آن بگذرند، آن وقت فقط ارابهها بودند که باید برنج را بار میزدند تا به کامیونهای آن سوی پل برسانند...
فهرست
- یادداشت حوزه هنری گیلان
- مقدمه
- ارابهچی
- پالاندوز
- تفنگساز
- جاجیمباف
- چادرشبباف
- چادرشبباف
- چاربدار شالیزار
- چاربدار ییلاق
- چانچوساز
- چایپز عروسی
- چوب تراش
- خیاط کوهستان
- خیاط لباس محلی
- دس پیته
- دودخانه دار
- رانندگان جیپ روسی
- زنبیل باف
- سالی وُج
- سفالگر
- شال باف
- شکرپز
- شکسته بند
- صابون پز
- صندوق ساز
- صقل کار
- ظریفکار چوب
- گاری ساز
- نقاره ساز
- لوتکا ساز
- نمد مال
- قلع گر
حجم
۵٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۵٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
نظرات کاربران
کتابی با موضوعی منحصر بفرد و جذاب، پیشنهاد میکنم از دستش ندین.