دانلود و خرید کتاب آوا نیلوفر جعفری
تصویر جلد کتاب آوا

کتاب آوا

انتشارات:انتشارات مرسل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آوا

کتاب آوا، داستانی اجتماعی و عاشقانه نوشته نیلوفر جعفری است. آوا، ماجرای زندگی دختری است که با پدر و برادر معتاد و مادر بیمارش زندگی می‌کند و سختی‌های زندگی او را از پا درآورده‌اند تا اینکه با حامد آشنا می‌شود و زندگی‌اش رنگ دیگری به خود می‌گیرد.

درباره‌ی کتاب آوا

آوا رمانی عاشقانه و اجتماعی از نیلوفر جعفری است. شخصیت اصلی کتاب آوا نام دارد. دختری که در خانه‌ای با پدر و برادر معتادش زندگی می‌کند. مادر آوا با قلبی بیمار دست و پنجه نرم می‌کند و دعواهای روزانه او و همسرش، درمان بیماری‌اش را هر روز سخت‌تر می‌کند. آوا از این وضعیت اصلا راضی نیست. صدای داد و بیداد هر روز مادر و پدرش، اعتیاد برادرش و گریه‌های همیشگی مادرش، او را نیز بدحال کرده است. تنها دلخوشی آوا کلاس نقاشی روزهای زوجش است که او را با زنی به نام مژده آشنا کرده است. زنی شاعرپیشه که شعرهایش را برای زنان و در حمایت از حقوق پایمال شده‌ی آنان می‌نویسد. کم‌کم آوا که به وضعیتش خو گرفته است با پسری به نام حامد آشنا می‌شود. زندگی‌اش رنگ و بویی جدید به خود می‌گیرد و روزهایش دوباره درخشش پیدا می‌کنند. حامد به آوا پیشنهاد ازدواج می‌دهد. آیا ازدواج آوا و حامد می‌تواند پایانی بر سختی‌های زندگی او باشد؟

کتاب آوا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از مطالعه رمان‌های عاشقانه و اجتماعی لذت می‌برید، کتاب آوا انتخاب مناسبی برای شما است. 

بخشی از کتاب آوا

داشتم شالم را می‌انداختم که متوجه تصویر سؤال‌برانگیز خودم در آینه شدم. کاملاً معلوم بود از یک بحران رها شده‌ام. پایین چشم‌هـایم کمـی قرمـز شده و ورم کرده بود. مژده همیشه از چهره‌ی مـن تعریـف مـی‌کـرد و اعتقـاد داشت چهره‌ای هنری دارم. هیچوقـت نتوانـستم بفهمـم چهـره‌ی هنـری بـرای یک دختریعنی چه! شاید به خاطر ظرافت صورتم، بینی کوچـک و بـاریکم و یا چشم‌های کشیده‌ی مشکی‌ام، یا ترکیب آن‌ها باهم. نمـی‌دانـم ! بـا نگـاهی به خود فکر کردم اینکه از شدت اشـک پـا یین چـشم هـایم متـورم و قرمـز شـده است، چه اهمیتی میتواند برای دختری چـون مـن داشـته باشـد ، دختـری کـه خانواده‌ای اینگونه گسسته دارد؟! شالم را روی سرم انـداختم ، بـوم نقاشـی را برداشتم و با خداحافظی از مادر از خانه خارج شدم. 

ساعت شش بعدازظهر بود. برعکس صبح که آنقدر تن و بدنمان لرزید، عصر شنبه‌ی خوبی بود. از نقاشی‌ای که کشیده بودم، استاد بسیار تعریف کرد و نکته‌سنجی برای بقیه شاگردان. یک تصویر فانتزی جدید از عمق احساسم. چیزی نگذشته بود که مژده از جا بلند شد و فقط با دستش به مـن اشـاره کرد که دیر کرده است. مؤدبانه از استاد عذرخواهی کرد و خارج شـد . حـالا در این فکر بودم که چگونه به خانه بروم؛ چون پولی نداشتم . بعد از تمام شدن کلاس بیرون از ساختمان با مژده تماس گرفتم، او گفت که نمی‌تواند خودش را برساند. ابتدا قبول کردم، با خود گفتم تاکسی می‌گیرم و به خانه که رسیدم به مادر می‌گویم حساب کند، اما باز ترس به دلم افتاد که مبادا مادر هم پـولی نداشته باشد؛ زیرا پدر که لج می‌کرد بهترین سلاحش پول بود و با تحریم آن می‌توانست به خیـالش مـادر را تنبیـه کنـد . واقعیـت را بـه مـژده گفـتم و از او خواستم خودش را هرچه سریع‌تر برسـاند، گفـت تـا نـیم سـاعت دیگـر آنجـا خواهد بود.

منطقه‌ی شلوغی بود، بیش از هرچیز مزاحمت‌های پی‌درپی پسرهای تازه به دوران رسیده آنجا عذابم می‌داد. چیزی نگذشته بود که متوجه عبور پسری جوان شدم که با موتور چند سری از جلوام رد شد. شاید می‌خواست اطمینـان پیدا کند که تنها هستم. حدسم درست بود، بار آخر درست کنارم ایستاد و به من زل زد .


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان