دانلود و خرید کتاب رنسانس من صبا ناصری کریم‌وند
تصویر جلد کتاب رنسانس من

کتاب رنسانس من

معرفی کتاب رنسانس من

کتاب رنسانس من نوشته صبا ناصری کریم‌وند است. این کتاب مجموعه‌ای از یادداشت‌های پراکنده نویسنده است که با زبانی جذاب و هیجان‌انگیز خواننده را با خودش همراه می‌کند. روایت‌های داستان‌گونه این کتاب خواننده را با خودش همراه می‌کند.

خواندن کتاب رنسانس من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب رنسانس من

مردی پس از جدایی از همسرش تمام وسایلی را که متعلق به او بود، از خانه بیرون انداخت؛ لباس‌هایی که می‌پوشید، عطرهایی که استفاده می‌کرد، آینه‌ای که جلویش می‌ایستاد و دست توی موهایش می‌کشید، مبلی که رویش می‌نشست، فنجانی که تویش قهوه می‌نوشید، تختی که رویش می‌خوابید، صابونی که برای صورتش استفاده می‌کرد، کف‌پوشی که رویش راه می‌رفت، پنجره‌ای که کنارش می‌ایستاد و منتظرش می‌ماند، موسیقی‌ای که باهم گوش می‌کردند، نامه‌های عاشقانه‌شان و کتاب‌هایی که باهم می‌خواندند. بعد رفت سراغ آلبوم عروسی و حضور زنش را در عکس‌ها قیچی کرد. خودش توی عکس‌ها جا مانده بود با چشم‌هایی که پر از آن دیگری بود؛ این بود که ناگزیر شد چشم‌های خودش را هم از توی عکس‌ها قیچی بکند. بعد با خیال راحت روی کاناپه نشست تا در فضایی به‌دور از خاطرات زنش، تلویزیون تماشا کند. تلویزیون را که روشن کرد، صدای شاد زنش توی خانه پیچید: "سلام!" بعد زنش را دید که با همان لحن و لبخندی که عاشقش شده بود، داشت توی تلویزیون شعر می‌خواند. فکر هرچیزی را می‌کرد الّا اینکه زنش مجری برنامهٔ مورد علاقه‌اش بشود!

safaeinejad
۱۳۹۹/۰۲/۲۷

یادداشت‌های پراکنده نویسنده در مورد عشق و زندگی، با نگاه از زاویه خاص نویسنده همراه است که با قلمی جذاب و انتخاب واژگانی ادیبانه خواننده را با خود همراه می‌کند

شعر من بودی؛ زندگی در هر لحظه‌اش تو را می‌سرود و من دربه‌در قافیه‌هایی که به نظم نمی‌آمدند.
محمدعلی
من از آبی اسلیمی یک کاشی شروع شدم. در آغاز اصفهان لاجوردی، در صبح سحرخیز و باطرواتی، زنی بر مناره‌های جنبان خلقت با دست‌هایش برایم لالایی می‌خواند. خورشید پشت پلک‌هایش ایستاده بود و دست‌ها سایبان و دیدبان مسافری بودند دور. زن گهواره را تکان داد و مهره‌های آویزان در گوش کودکی به آبی رودخانه‌ای غلتید، در بلور آبی چرخید، صدا شد، موج شد.
جوکار ۱۹۵۴۲۱۳
"بله! همان؛ همان تنهایی رنج‌کشیدن است که سخت است و چه خوب نقطهٔ اشتراکی در این میانه است: همه به‌تنهایی رنج می‌کشیم
toranj
استاد می‌گفت: "آدم‌ها به پروانه‌ها می‌مانند؛ بایستی چیزی باشد که از درون گرمشان کند." می‌گفت: "خاصیت عشق این است؛ به آتشی می‌ماند که آن‌ها را دور هم جمع می‌کند" چیزی من را در درون خودم جمع کرده...
toranj
می‌گویند در عصر اومانیست و فردگرایی به‌سر می‌بریم؛ برای همین من نمی‌توانم به دوستم بگویم: "قلیون نکش، واسه‌ات ضرر داره." چون مطمئناً جواب می‌دهد: "بذار خوش بگذره."
محمدعلی
شما شهروند درجه‌یکی هستید که هر روز در معابر خیابان‌های شهر پیاده‌روی می‌کند، قسط‌های ماهیانه و قبض‌هایش را به‌موقع پرداخت می‌کند، جملهٔ "حامی حیوانات باشیم" را با دو هزار ممبرش با نام اصلی خودش به اشتراک می‌گذارد، پشت چراغ‌های قرمز می‌ایستد و با چراغ‌های سبز حرکت می‌کند، در سکوت ازدواج می‌کند، در سکوت بچه‌دار می‌شود و در سکوت می‌میرد. احتمالا تعداد آدم‌هایی که برای شما گریه خواهند کرد از تعداد کلمه‌های گفته‌شده‌تان، بیشتر است.
محمدعلی
نمی‌خوام احساس قهرمانی توأم با بلاهت رو بهت هدیه کنم. ترجیح می‌دم سلحشورانه باهم مبارزه کنیم؛ این بهترین شکل عشق ورزیدنه
محمدعلی

حجم

۱۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۱۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان