بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رنسانس من | طاقچه
تصویر جلد کتاب رنسانس من

بریده‌هایی از کتاب رنسانس من

ویراستار:زهرا حبیبی
انتشارات:یارمند
امتیاز:
۴.۰از ۱۱ رأی
۴٫۰
(۱۱)
شعر من بودی؛ زندگی در هر لحظه‌اش تو را می‌سرود و من دربه‌در قافیه‌هایی که به نظم نمی‌آمدند.
محمدعلی
نمی‌خوام احساس قهرمانی توأم با بلاهت رو بهت هدیه کنم. ترجیح می‌دم سلحشورانه باهم مبارزه کنیم؛ این بهترین شکل عشق ورزیدنه
محمدعلی
شما شهروند درجه‌یکی هستید که هر روز در معابر خیابان‌های شهر پیاده‌روی می‌کند، قسط‌های ماهیانه و قبض‌هایش را به‌موقع پرداخت می‌کند، جملهٔ "حامی حیوانات باشیم" را با دو هزار ممبرش با نام اصلی خودش به اشتراک می‌گذارد، پشت چراغ‌های قرمز می‌ایستد و با چراغ‌های سبز حرکت می‌کند، در سکوت ازدواج می‌کند، در سکوت بچه‌دار می‌شود و در سکوت می‌میرد. احتمالا تعداد آدم‌هایی که برای شما گریه خواهند کرد از تعداد کلمه‌های گفته‌شده‌تان، بیشتر است.
محمدعلی
می‌گویند در عصر اومانیست و فردگرایی به‌سر می‌بریم؛ برای همین من نمی‌توانم به دوستم بگویم: "قلیون نکش، واسه‌ات ضرر داره." چون مطمئناً جواب می‌دهد: "بذار خوش بگذره."
محمدعلی
من از آبی اسلیمی یک کاشی شروع شدم. در آغاز اصفهان لاجوردی، در صبح سحرخیز و باطرواتی، زنی بر مناره‌های جنبان خلقت با دست‌هایش برایم لالایی می‌خواند. خورشید پشت پلک‌هایش ایستاده بود و دست‌ها سایبان و دیدبان مسافری بودند دور. زن گهواره را تکان داد و مهره‌های آویزان در گوش کودکی به آبی رودخانه‌ای غلتید، در بلور آبی چرخید، صدا شد، موج شد.
جوکار ۱۹۵۴۲۱۳

حجم

۱۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۱۱۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان