دانلود و خرید کتاب گمشده در جاذبه شدید منفی آریا آریانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب گمشده در جاذبه شدید منفی اثر آریا آریانی

کتاب گمشده در جاذبه شدید منفی

نویسنده:آریا آریانی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گمشده در جاذبه شدید منفی

کتاب گمشده در جاذبه‌ی شدید منفی، اثر آریا آریانی، داستانی تخیلی از سفری به دنیایی اسرارآمیز برای نجات ساکنان آن سرزمین است. 

درباره‌ی کتاب گمشده در جاذبه‌ی شدید منفی

کتاب گمشده در جاذبه‌ی شدید منفی، داستانی تخیلی از سفر هوایی لیندا وایت است. لیندا به به سرزمینی اسرارآمیز سفر می‌کند. هرچند به نظر می‌رسد این سفر، سفری عجیب باشد. زیرا پیشگویی‌هایی در این‌باره وجود دارد. پیشگویی‌ها می‌گوید که لیندا تنها کسی است که می‌تواند مردم آن سرزمین را نجات دهد. اما این کار، اصلا کار ساده‌ای نیست. زیرا سرزمینی که لیندا به آن پا گذاشته است، دنیایی به تمام معنا فاجعه‌بار است. لیندا وقایع زیادی را از سر می‌گذراند، آیا او موفق به نجات مردم آن سرزمین می‌شود؟

کتاب گمشده در جاذبه‌ی شدید منفی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کتاب گمشده در جاذبه‌ی شدید منفی برای علاقه‌مندان به رمان‌های فانتزی و ماجراهای تخیلی، بسیار جذاب است. 

بخشی از کتاب گمشده در جاذبه‌ی شدید منفی

تا جایی که لیندا می‌توانست ببیند فقط همه جا پر از درخت بود و نه هیچ چیز دیگر. با دیدن این صحنه کاملا گیج و کلافه شد. سراسیمه به طرف درختان دوید همه‌جا پر از درخت بود. موج عظیمی از افکار منفی در ذهنش شکل گرفته بود. افکاری که به او می‌گفتند تو هیچ راه فراری نداری و کاملا اینجا گیر افتادی. ناگهان به فکر نقشه‌اش که مغازه‌ای را پیدا کند افتاد و این که کاملا به باد رفته و نمی‌تواند کسی را پیدا کندتا با خانواده‌اش تماس بگیرد. او ابتدا فکر می‌کرد که در ساحل آشنایی قرار دارد و به راحتی می‌تواند به کنار ساحل برود و افرادی را پیدا کنداما حالا برای چند ثانیه نمی‌دانست چه کار باید بکند. تمام این افکار در یک چشم بهم زدن در ذهن او اتفاق افتاد. ناگهان گفت: «بایدبرم سراغ نقشه دوم این نقشه حتما جواب میده.»

سپس برای اجرا کردن نقشه‌اش شروع به پیدا کردن چوب‌های در کف جنگل کرد. او چوب‌های نازک و کمی کلفت را جمع می‌کرد. در حالیکه در حال جمع کردن بود، صدایی در ذهنش گفت: «خب فکر کن این کار هم کردی بعدش چی؟ نه خونه‌ای هس نه کسی که بتونه به تو کمک کنه.»

لیندا بدون توجه به او به کارش ادامه داد و توده زیادی از هیزم‌ها را جمع کرد و با خودش به ساحل برد. اوهیزم‌ها را روی ساحل انداخت. وقتی خواست آن‌ها کنار هم قرار دهد با خودش گفت: «حالا چطور روشنشون کنم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه