کتاب نسبت دین با علم و فناوری
معرفی کتاب نسبت دین با علم و فناوری
کتاب نسبت دین با علم و فناوری نوشته محمد مهدی میرباقری است. این کتاب به مبانی مفهمومی نظریهی علم دینی میپردازد و آن را از دیدگاهی دقیق و امروزی بیان میکند.
درباره کتاب نسبت دین با علم و فناوری
حجتالاسلاموالمسلمین سید محمدمهدی میرباقری در این کتاب، نخست رویکردهای مختلف صاحبنظران مسلمان (رویکرد مسلمانان سکولار، رویکرد مسلمانان تجددمأب و رویکرد طرفداران تمدن اسلامی) را در مواجهه با علم و فنّاوریهای مدرن تبیین کرده و اختلاف و اشتراک آنها را بازگو میکنند؛ سپس به تعریف عام علم و سطوح مختلف فنّاوری، و بررسی ابعاد و لایههای هستیشناسانه، تاریخشناسانه، جامعهشنانه و معرفتشناسانه این موضوعات از منظر رویکرد طرفداران تمدن اسلامی میپردازند. این گفتار در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۱۳ در دانشگاه باقرالعلوم (ع) ارائه شده است.
خواندن کتاب نسبت دین با علم و فناوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به به علوم دینی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب نسبت دین با علم و فناوری
این اندیشه از عمق جریان تجدّد به خوبی آگاه است و سیستمی بودن آن را به درستی درک میکند؛ لذا غرب را جریان به هم پیوسته و دارای لایههای عمیقی میداند که نمیتوان لایههایی رویین آن را بر بنیانهای فرهنگی دیگری استوار کرد؛ به همین خاطر است که لازمهٔ مدرن شدن را تغییرات فرهنگی در یک جامعه میداند و از آن استقبال میکند. برای مثال میگویند: اگر شما میخواهید به توسعه اقتصادی برسید، میبایست توسعه فرهنگی و سیاسی متقارن با آن را نیز ایجاد کنید؛ چرا که نمیتوان مبتنی بر فرهنگ مذهبی یک کشور شیعه شالودههای توسعه اقتصاد مدرن را بنیان نهاد. آنها توجه دارند که اگر بنا باشد تحوّل همه جانبهای در یک جامعه اتفاق بیفتد، این تحول باید از اعماق آن جامعه - یعنی فرهنگ مذهب و باورهای فرهنگی آن - آغاز شود. بر همین اساس، صاحبنظران این جریان در دورهٔ اصلاحات به این نتیجه رسیده بودند که ادامهٔ اصلاحات اقتصادی دوره سازندگی نیازمند سلسلهای از اصلاحات سیاسی است و در حوزه گرایشات سیاسی، تمایلات فرهنگی، باورها و اعتقادات عمومی و ساماندهی حوزهٔ قدرت نیز باید اصلاحاتی انجام پذیرد. از این رو دنبال تغییر ساختارهای سیاسی و تفکر معنوی جامعه برآمدند و به دنبال آن بودند که گرایشات مذهبی را به گرایشات حداقلی فرو کاسته و مذهب را به خرده فرهنگی درون فرهنگ مدرنیته تبدیل کنند؛ مذهبی که بتواند نقطه مختصات فرهنگ مدرن را بپذیرد.
۱.۲ ـ رویکرد مسلمانان تجددمآب
طرفداران گرایش دوم یا «مسلمانان تجددمآب» غرب را به صورت سیستمی نمیبینند؛ لذا نگاهشان به تمدّن غرب نگاه عمیقی نیست و توجه ندارند که توسعهٔ غربی مبتنی بر تحوّلات بنیادینی است که باورهای مذهبی کشور ما آن را برنمیتابند. در واقع توجه ندارند که زادگاه علم مدرن غرب است و نمیتوان این علم را از ریشه آن برید و به دنیای اسلام پیوند زد؛ چرا که این علم در ذات خود کاملاً سکولار است و فنّاوریهای منبعث از آن نیز سکولار هستند. طرفداران رویکرد حاضر، علم مدرن را ادامه تمدن اسلامی گذشته به حساب میآورند و توجه ندارند که اگرچه علم در یک موقعیت تاریخی خاصی از دنیای اسلام به دنیای غرب صادر شده و در آنجا تاثیرگذار بوده است، اما آنچه در دورهٔ مدرن تحت عنوان دانشها و فنّاوریهای جدید عرضه میشود، توسعهیافتهٔ آن عقلانیت مذهبی نیست و با آن، تفاوتهای ماهوی غیرقابل انکاری دارد. این جریان نسبت به وقوع یک انقطاع و نقطهٔ تحول در این انتقال تاریخی غفلت دارد و تحولات رخ داده در علم غربی را به درستی پی نمیگیرد؛ لذا غرب را به غربِ خوب و بد تقسیم میکند و از آنجایی که علم و فنّاوری غرب را مثبت میداند، از ورود آن به دنیای اسلام استقبال کرده و از آن استفاده میکند.
موضع این رویکرد نسبت به دین نیز در جای خود قابل تامل است؛ زیرا اگر چه مسلمانان تجددمآب قائل به دخالت دین در عرصه حیات اجتماعی بشر هستند و دخالت در نحوهٔ ادارهٔ جامعه را در حوزهٔ اختیارات دین میدانند، اما باور ندارند که دین میتواند همه عرصههای حیات اجتماعی انسان را سرپرستی کند. از این رو به منظور ادارهٔ عرصههای مختلف جامعه، جریانهای موازی با دین را نیز قبول میکنند- اما در ادامه - در هماهنگی بین آنها دچار مشکل میشوند. طبیعی است که اگر مراجع تصمیمگیری جامعه متعدد باشند، حتماً بین آنها چالش بهوجود خواهد آمد. از یک طرف معرفت دینی و فرهنگ مذهب در رابطه با تحولات جامعه تصمیمگیری خواهد کرد و از طرف دیگر عقلانیت سکولار؛ و تفاوت این تصمیمات، جامعه را به تحیر و چالش خواهد کشید.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه