کتاب شکست استراتژیک

کتاب شکست استراتژیک را اندیشکده برهان منتشر کرده است. با بروز تحولات سیاسی در غرب آسیا، تحلیل های مختلفی از سوی کارشناسان ارائه شده است. تحلیل‌هایی که گاه حتی در تضاد با اتفاقات رخ داده مطرح شد این کتاب به بعضی از این مهم‌ترین تحلیل‌ها می‌پردازد.

درباره کتاب شکست استراتژیک

بررسی و تحلیل رفتارها و سیاست های غرب به طور عام و ایالات متحده به طور خاص در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم، در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بین المللی، نشان دهنده این است که این کشور هر چه بیشتر مسیر افت را سیر کرده است.

در حوزه بین المللی جهان با عصر نوینی به نام پساغرب گرایی مواجه شده است که هشدار دهنده هندسه نوینی در روابط بین الملل است که در آن «هژمونی» آمریکا معنای خود را از دست داده است.

یکی دیگر از چالش هایی که فراروی غرب است، سر برآوردن ایدئولوژی های فکری – فرهنگی جدیدی غیر از منطق لیبرال و نولیبرال غرب است به گونه ای که نوید این را می دهد که ایدئولوژی لیبرال دموکراسی غرب به بن بست فکری – عقیدتی رسیده است.

برای مثال امواج بیداری اسامی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا (سوای از موفقیت یا ناموفق بودن)، تلاش برای طرد و به حاشیه راندن ایدئولوژی غرب بود. این کتاب شکست غرب را در سیاست‌هایش نشان می دهد.

خواندن کتاب شکست استراتژیک را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

این کتاب را به تمام پژوهشگران علوم سیاسی و علوم بین‌الملل پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب شکست استراتژیک

در صورت عبور از آثار و تبعات منفی هر یک از نبردهای فوق بر ملت‌ها بالاخص ملت‌های مسلمان، نقطه اساسی تحولات و دگرگونی‌های اخیر در غرب آسیا وقوع جنگ مدرن مذهبی مصادف با ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی می‌باشد.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا و غرب برای تثبیت نظم نوین جهانی و تغییر در جغرافیای سیاسی- اقتصادی منطقه می‌بایست شکل نوینی از سلطه و استثمار را به کار می‌بستند، الگویی که دو سطح سطح فرهنگی- اجتماعی و سیاسی – اقتصادی داشت در این راستا از نظریاتی همچون بنیادگرایی، دموکراتیزاسیون و جهانی شدن مدد گرفتند. جهانی شدن، روندی که با پیوستن ملت‌ها بدان تفاوت‌های هویتی که منشاء بردگی و خشونت خوانده می‌شد را ترک گفته و با پذیرش مؤلفه‌های فرهنگی و تمدنی غرب جدید به آزادی – دموکراسی و حقوق خویش دست می‌یابند. اما در واقع این فرایندی است که ملت‌ها با نفی فرهنگ و سنن و آیین بومی، بازیگران بازی غرب می‌شوند و نتیجه‌اش هویت زدایی و معنا زدایی است. "این جهانی شدن، اسمش جهانی شدن است؛ اما باطنش امریکایی شدن است"

اما غرب در بزنگاه به این فهم دست یافت که در برابر جهانی سازی نظم غربگرا در عرصه زندگی بشری بعد از دهه ۱۹۹۰ فقط یک نیروی مقاوم و سرکش در برابر دارد و آن دین اسلام است