دانلود و خرید کتاب رنگین کمان های بی پایان (سیاهی های پنبه زار) محمد ضیایی
تصویر جلد کتاب رنگین کمان های بی پایان (سیاهی های پنبه زار)

کتاب رنگین کمان های بی پایان (سیاهی های پنبه زار)

نویسنده:محمد ضیایی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب رنگین کمان های بی پایان (سیاهی های پنبه زار)

رنگین‌کمان‌های بی‌پایان نوشته محمد ضیایی، داستانی درباره‌ی برده‌داری در جورجیای آمریکا  در سال ۱۸۵۸ است. 

در زمان ورود اولین اروپاییان به آمریکا، جمعیت بومیان آن سرزمین حدود ۲۵ میلیون نفر بود. بومی‌های آمریکای شمالی در کلونی‌هایی زندگی می‌کردند که قبایل را تشکیل می‌دادند. مهاجران جدید، آنها را از سرزمین زادگاه خویش اخراج کردند و به‌جای آنها بردگان سیاه‌پوست را از آفریقا وارد کردند و بدین‌ترتیب، بردگی در آمریکا گسترش یافت.

ظلم وستم رفته بر این دو گروه انسانی آنهم به سبب رنگ متفاوتی که بر رخسار داشتند؛ نهایت حماقت و شقاوت و طمعی بود که تاریخ به خود دیده است.

 درباره کتاب رنگین‌کمان‌های بی‌پایان

 وقایع داستان در حدود سال وقایع این داستان در حدود سال ۱۸۵۹- ۱۸۵۸؛ در ایالت جورجیا در جنوب شرق آمریکا روی می دهد. ۱۵۲ سال قبل از آنکه یک رنگین‌پوست به ریاست جمهوری آمریکا برسد. رویدادی که ((تئودور میچ))؛ برده‌دار بزرگ این داستان، آن را پیش‌بینی کرده بود.

تئودور میچ زن سیاه‌پوستی به اسم ماری را از بازار برده‌فروشان می‌خرد و به خانه می‌برد. چند روز بعد برده سیاه و جوان و بلندقامتی هم به برده‌های تئودور افزوده می‌شود این برده دورگه که ادوارد نام دارد در صدد شوراندن و فرار برده‌های دیگر برمی‌آید.

در این داستان به نیروی پنهانی که در خدمت سرمایه‌دارن و در جهت نابودی حقوق اولیه و بدیهی انسانی قرار گرفت؛ توجه شده است. نیرویی که بر تقویت ستمکاران و تضعیف مظلومان همت گمارده؛ چنانکه وظیفه‌ای متضاد داشته است. نیرویی که در کنار تهدید و زور، این جمعیت کثیر را توانسته به بند بکشد. ترسیم ذره‌ای خُرد و ناچیز از انحطاطی است که حاصل به قهقرا رفتن اصول اولیه انسانی بود. هرچند زبان؛ ناتوان و کلام؛ کوتاه از بیان این ستم‌ها و نابرابری‌هاست؛ حتی اگر تا ابد بگوید و بنویسد.

 خواندن کتاب رنگین‌کمان‌های بی‌پایان را به چه کسانی یپشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به رمان و داستان به ویژه داستان‌های تاریخی

بخشی از کتاب رنگین‌کمان‌های بی‌پایان

((جوزف)) برده میانسال به سخن آمد و گفت:

من مدت‌هاست از آن خدایی که در تقدیر من نگاشته که همسرم در حالی که غل و زنجیر بر پایش دارد و شلاق می‌خورد و گرسنه است، بچه‌ام را در دخمه تاریک کشتی و در حالیکه بر سر جانش معامله می‌کنند؛ مرده بزاید و سپس در پیش چشمانم به مردی فروخته گردد؛ دست شسته‌ام. پس ننگ بر آن خدای نگارنده چنین تقدیر. سپس چشمانش آغشته به اشک شد.

رافائل به تندی گفت: توبه کن مرد. توبه کن. به این کتاب ایمان داشته باش. ده‌ها هزار برده وجود دارد ما هم یکی از آنها. او سپس کتاب مقدسی را که در دست داشت به سوی او گرفت و ادامه داد: خدا ما را فراموش نخواهد کرد.

او به سرعت کتاب مقدس را در میان دستانش گرفت و چشمانش را بست و چنین خواند:

((ای غلامان، مطیع آقایان خود باشید با کمال ترس؛ و نه فقط صالحان و مهربانان را بلکه کج خلقان را نیز - رساله اول پطرس ۲: ۱۸)).

سپس گفت: مطمئن باشید اگر مومن شوید سختی‌ها برایتان گوارا خواهد شد.

ادوارد با صدایی آغشته با اندوه با جوزف همدردی نمود و گفت: آیا ما مخلوق خداوندِ سفیدها نیستیم؟ آیا خالق ما و سفیدها یکی نیست؟

رافائل گفت: چنین است و خداوند اینگونه خواسته است.

ادوارد گفت: و آیا در کتاب مقدس نوشته شده است که جنس ما با جنس سفیدها متفاوت است و ما به راستی پست هستیم؟


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۱۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۰ صفحه

حجم

۴۱۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان