کتاب شور به پا کن

در کتاب شور به پا کن داستان زندگی شخصی و حرفه‌ای یورگن کلوپ، مربی سرشناس آلمانی فوتبال اروپا را به قلم رافائل هونیگشتاین می‌خوانید.

یورگن کلوپ مربی‌گری‌اش را با تیم نه‌چندان سرشناس ماینتس شروع کرد و توانست برای اولین بار این تیم را به بوندسلیگا برساند. در سال ۲۰۰۸ به بورسیا دورتموند پیوست و پی‌درپی در لیگ داخلی قهرمان شد و به لیگ قهرمانان اروپا هم رسید. بعد از آن المان را ترک کرد و شغل چالش‌برانگیز مربی‌گری لیورپول را به عهده گرفت؛ تیمی که از دهه ۸۰ میلادی موفقیت چشمگیری به دست نیاورده بود اما با آمدن کلوپ سرانجام لیورپول تیمی پویا و پرشور شد و به اوج رسید.

این کتاب سرگذشت شروع تا شکوه یورگن کلوپ در فوتبال اروپا است.

خواندن کتاب شور به پا کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه مندان به ورزش فوتبال و کسانی که دوست دارند سرگذشت نامداران این ورزش‌را بخوانند.

جملاتی از کتاب شور به پا کن

نوری شاهین، متس هوملس، مارسل اشملتزر، نون سوبوتیج و سون بندر به یکدیگر نگاه کردند و شروع به پچ‌پچ کردن در بی‌اعتمادی کردند، مثل پسربچه‌هایی که همین الان استادانه‌ترین شوخی‌شان را روی معلمشان اجرا کرده بودند. هوملس می‌گوید: آن لحظه دو ثانیه بود، اما به اندازهٔ دو ساعت طول کشید. هشتادهزار طرفدار که در روی سکوهای ورزشگاه سیگنال ایدونا پارک در حال فریاد و پایکوبی بودند و ستون‌های ورزشگاه را به لرزه می‌انداخت.

گزارشگر استادیوم نوربرت دیکل یک زلزله را طرح‌ریزی کرده بود. گریه می‌کرد که کُلن ۰ ـ ۲ از لورکوزن جلو بود. آخرین رقیب باقی‌مانده دورتموند برای رسیدن به صدر. دورتموند ۰ ـ ۲ از نورنبرگ جلو بود، فقط بیست دقیقه با کسب عنوان قهرمانی بوندسلیگا فاصله داشتند. دو بازی مانده تا پایان فصل. هوملز دربارهٔ آن روز فراموش نشدنی، یازده آوریل می‌گوید: ما می‌دانستیم که او کارش را انجام داده است، اما نمی‌توانستیم درک کنیم. سوبوتیچ می‌گوید: ما بچه بودیم، اکثر ما هنوز بیست‌وسه‌ساله هم نشده بودیم. هیچ ایده‌ای نداشتیم که چه اتفاقی برای ما در حال رخ دادن است. ما می‌دانستیم که آنجا هستیم. اما نمی‌دانستیم که چطور به آنجا رسیده‌ایم یا بودن در آنجا چه معنی‌ای دارد.