کتاب خانواده دردسرساز گرانت

خانواده دردسرساز گرانت داستان خنده‌داری نوشته‌ی فیلیپ آرداگ است.

اکسل شفلر برای این کتاب تصویرگری کرده است و رامینه رضازاده آن را به فارسی برگردانده است. ناشر کتاب خانواده دردسرساز گرانت، انتشارات هیرمند است.

درباره‌ی کتاب خانواده دردسرساز گرانت

باید حتما با خانواده گرانت آشنا شوید. آن‌ها آدم‌های کاملا عادی و معمولی هستند که زندگی بسیار ساده‌ای دارند... چی؟ این خیلی بیمزه است؟ بله حق با شماست. خب راستش را بخواهید خانواده گرانت هم اصلا خانواده‌ای معمولی نیستند. آن‌ها خیلی هم عجیب و غریب هستند. خانم و آقای گرانت و فرزندشان سانی _که در بچگی از گوش‌هایش به بند رخت آویزانش کرده بودند و آقای گرانت او را از همانجا دزدید و آورد_ با هم زندگی می‌کنند و ماجراهای عجیب غریب و خنده داری می‌سازند. راستش باید بگویم اسم دردسرساز واقعا برازنده‌ی این خانواده است!

کتاب خانواده‌ی دردسرساز گرانت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خانواده دردسرساز گرانت برای کودکان و نوجوانانی که به داستان‌های خنده‌دار علاقه دارند، جذاب و خواندنی است.

جملاتی از کتاب خانواده دردسرساز گرانت

آن روز آقای گرانت با قدم‌های محکم توی خیابان راه می‌رفت و دنبال چیزی می‌گشت ــ نمی‌دانم دنبال چی ــ و از بالای دیواری به داخل باغی نگاه کرد (شاید هم نرده بوده نه دیوار، چون خودش هم یادش نیست) و یکدفعه چشمش به بند رخت افتاد و چیزهایی که به‌ترتیب روی آن آویزان کرده بودند تا خشک شود. یکی از چیزهای روی بند که او توانست تشخیص بدهد، یک لنگه جوراب خالدار بود و آن یکی یک بچه. بچه در وضعیت بدی روی بند قرار داشت و گوش‌هایش را با گیرهٔ لباس به بند رخت چسبانده بودند. آقای گرانت بچه را برداشت و قبل از این‌که کسی سر برسد و بگوید: «بچه را نبر، این که مال تو نیست.» یا بگوید: «هنوز خیس است!» از بالای دیوار یا نرده خم شد و بچه را یک‌ضرب از رویش رد کرد. خانم گرانت خیلی راضی شد و کیف کرد. سانی بهترین هدیه‌ای بود که آقای گرانت تا آن وقت به او داده بود (به اضافهٔ یک جفت صندل طلایی‌رنگ گرانقیمت و موچین کهنه‌ای که... همیشه با آن موهای دماغش را می‌کند).