
کتاب مردی با کفشهای قهوهای
۳٫۲
(۵)
خواندن نظراتمعرفی کتاب مردی با کفشهای قهوهای
فیروز زنوزی جلالی در سال ۱۳۸۷ جایزه ادبی جلال آلاحمد را برای رمان قاعده بازی دریافت کرد. وی همچنین برنده جایزه قلم زرین انجمن قلم ایران و کتاب سال شده است.
کتاب مردی با کفشهای قهوهای در سال 1377 برنده جایزه برترین اثر 20 سال ادبیات داستانی پس از انقلاب شده است.
بخشی از متن کتاب:
همه شان را کنار هم می گذارم. روبان سفیدی به دورشان می بندم. این جامه لاجوردی را بیرون می آورم. بهترین لباسم را می پوشم و از این جا فرار می کنم. به یک جای دور. دور دور. جایی که بوی پنی سیلین و الکل ندهد. تخت های آهنی اش را رنگ خاکستری نزده باشند. پنبه خون آلود و تنزیب های زردش را با پنس نگیرند. اشباح سفید پوشش زیر آن لبخند های زورکی، سوزن های استریل شان را توی تنت فرو نکنند. هی بالا نروند و پایین نیایند، تعقیبت نکنند، به تو مرتب امر و نهی نکنند که : - این جا چه کار می کنی ؟ روی تختت دراز بکش ! پنجره را ببند! چراغ را خاموش کن! قرصت را بخور ...
جایی که شب و روز به جانت نق نزنند. آدم ها با دمپایی های پلاستیکی شان لخ لخ کنان از کنارت بی اعتنا نگذرند، با آن سستی و ضعف تکه های سیب را توی دهانشان نجوند و گوشه لب هایشان آن طور کف نکند. پشت پنجره های آهنی انتظار آمدنشان را نکشی که بیایند بی آن که حتی یک شاخه گل داوودی برایت آورده باشند، نیایند تا آن جا، رو به رویت کنار تخت بنشینند و بر رو بر نگاهت کنند تا تو کمپوت سیبت را که مزه خاک می دهد بخوری ...
حماسه مردم اندیمشک![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
جعفر نصیری
چرا من؟یگانه سادات حسینی پور
واژه گزین فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه در گفتمان روزمره (جلد اول)عرفان شیخی
آمادگی برای آزمون های استخدامی زبان انگلیسیسولماز مرادزاده
آموزیار فارسیهوشنگ میر
Piano a Getaway To The Word Of Emotion اشرف یوسفی
Scientific English for Chemistry Studentsنجمه زاهدی
درمان درد با تکنیک های ذهن آگاهیجکی گاردنرنیکس
آمادگی برای آزمون های استخدامی هوش و استعداد تحصیلیمحمود شمس
آمادگی برای آزمون های استخدامی زبان و ادبیات فارسینرگس شجاعی
حجم
۱۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۳
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
حجم
۱۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۳
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
قیمت:
۲,۵۰۰
تومان

نظرات کاربران
از دسته کتاب هایی که من واقعا میپسندم. خیلی جاها مثل زندگی خودمه... مخصوصا اون تصادف... یا اون سفر...
تا صفحه ی ۱۵۰ خوندم , إ ییییییی بد نبود , بقیشم شاااید بعدا خوندم
اصلا نثر روانی ندارد و بیشتر به توصیف میپردازد تا داستان که من نمیپسندم در توصیف ها هم خواننده را گیج و خسته میکند.