دانلود رایگان کتاب فرخی سیستانی فرخی سیستانی
تصویر جلد کتاب فرخی سیستانی

کتاب فرخی سیستانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب فرخی سیستانی

ابوالحسن علی بن جولوغ فرخی سیستانی شاعر بزرگ ایرانی اواخر سدهٔ چهارم و اوایل سدهٔ پنجم هجری قمری است. فرخی علاوه بر تسلط بر شعر و ادب، در موسیقی نیز مهارت داشت و از طریق آن توانست به دربار ابوالمظفرشاه چغانیان و سپس به دربار سلطان محمود غزنوی راه یابد و احترام زیادی بدست آورد. فرخی را یکی از بهترین قصیده‌سرایان ایرانی می‌دانند تا جایی که گفته‌اند: سخن سهل و ممتنع در عربی خاص ابوفراس حمدانی و در فارسی خاص فرخی است. تاریخ فوت او در منابع ۴۲۹ هجری قمری آمده است. دیوان اشعار فرخی سیستانی در طاقچه، برگرفته از وبگاه ادبی گنجور است: ای ساده گل و ساده می و ساده شکر زین کار که با تو کردم اندوه مخَور چندان باشدکه به شوی جان پدر حال تو دگر گردد و کار تو دگر
arash
۱۳۹۸/۱۰/۲۱

هرکه شد خام، به‌صد شعبده خوابش کردند هر‌که در‌خواب نشد، خانه خرابش کردند... بازی اهل سیاست که فریب‌ست و دروغ خدمتِ خلقِ ستمدیده، خطابش کردند... اول کار بسی وعده‌ی‌ِ شیرین دادند آخرش تلخ شد و نقشِ بر‌آبش کردند... آنچه گفتند شود سرکه‌یِ نیکو و حلال در نهانخانه‌یِ

- بیشتر
کاربر 1832334
۱۴۰۳/۰۴/۲۸

عالیه وخواندنی وجذاب و شیرین.

کاربر ۲۵۴۰۹۹۷
۱۴۰۰/۰۳/۱۶

ممنون که امکان دسترسی به این کتاب رو به صورت رایگان فراهم کردید. فقط کاش در مورد نسخه‌ای که استفاده کردید، اطلاعات کافی میدادید تا بدونیم چطور رفرنس‌دهی کنیم.

مهدی محضری
۱۳۹۸/۰۴/۱۱

عالی است

مرا بینی چنان بینی که من یکساله بیمارم دلا با تو وفا کردم کزین بیشت نیازارم
مبین
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
Aisan
فرخش بادو خداوندش فرخنده کناد عید فرخنده بهمنجنه بهمن ماه
Aisan
در تهنیت جشن سده و مدح وزیر گر نه آیین جهان از سر همی دیگر شود چون شب تاری همی از روز روشنتر شود روشنایی آسمان را باشد و امشب همی روشنی بر آسمان از خاک تیره بر شود روشنی بر آسمان زین آتش جشن سده‌ست کز سرای خواجه با گردون همی همسر شود آتشی کرده‌ست خواجه کز فراوان معجزات هر زمان گیرد نهادی، هر زمان دیگر شود گاه گوهرپاش گردد، گاه گوهرگون شود گاه گوهربار گردد، گاه گوهربر شود گاه چون زرین درخت اندر هوا سر بر کشد گه چو اندر سرخ دیبا لعبت بربر شود گاه روی از پردهٔ زنگارگون بیرون کند گاه زیر طارم زنگارگون اندر شود گاه چون خونخوارگان خفتان به خون اندر کشد گاه چون دوشیزگان اندر زر و زیور شود
مبین
تا در طلب دوست همی بشتابم عمرم به کران رسید و من در خوابم گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمرگذشته راکجا دریابم
Mahdi
یاد باد آن شب کان شمسهٔ خوبان طراز به طرب داشت مرا تا به گه بانگ نماز من و او هر دو به حجره درو می مونس ما باز کرده در شادی و در حجره فراز گه به صحبت بر من با بر او بستی عهد گه به بوسه لب من با لب او گفتی راز من چو مظلومان از سلسلهٔ نوشروان اندر آویخته زان سلسلهٔ زلف دراز خیره گشتی مه ، کان ماه به می بردی لب روز گشتی شب، کان زلف به رخ کردی باز
مبین
گویند که معشوق تو زشتست و سیاه گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه من عاشقم و دلم بر او گشته تباه عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
da☾
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی خوشا با پریچهرگان زندگانی خوشا با رفیقان یکدل نشستن به هم نوش کردن می ارغوانی به قوت جوانی بکن عیش زیرا که هنگام پیری بود ناتوانی جوانی و از عشق پرهیز کردن چه باشد، ندانی، بجز جان گرانی جوانی که پیوسته عاشق نباشد دریغست ازو روزگار جوانی در شادمانی بود عشق خوبان بباید گشادن در شادمانی
کاربر ۲۸۳۹۹۵۳
گهی سماع زنی گاه بر بط و گه چنگ گهی چغانه و طنبور و شوشک و عنقا
Dr. Hayoula
عاشقان بوس و کنار و نیکوان ناز و عتاب مطربان رود و سرود و میکشان خواب و خمار
Meraj

حجم

۴۳۹٫۳ کیلوبایت

حجم

۴۳۹٫۳ کیلوبایت

قیمت:
رایگان