کتاب فرازنواخت
معرفی کتاب فرازنواخت
دو خانم به ملاقات همدیگر میروند، اما همراه با خود بیرونیشان، خود درونیشان نیز ظاهر شده و به زبان میآید...
«فرازنواخت» نمایشنامهای تکپردهای از آلیس گِرستِنبِرگ (۱۹۷۲-۱۸۸۵)، نویسنده و فعال حقوقزنان آمریکایی است.
رنگ لباس هریت روشن است، یک سبز رشکبرانگیز. همتای او، هتی، لباسی با همان طرح پوشیده، اما رنگ لباسش کمی تیرهتر است. مارگارت یک لباس ارغوانی شیفون پوشیده درحالیکه همتایش یک لباس با همان طرح به رنگ جگری پوشیده و با یک روسری جگری صورتش را پوشانده است. شیفون برای این استفاده شده که تأثیر فرانما بدهد، احتمال این هست که خودهای بدوی و خودهای فرهیخته بتوانند در هم ادغام شوند و به یک زن بدل شوند. خودهای بدوی و فرهیخته هرگز با هم تماس بدنی ندارند، اما سعی میکنند این حس را که تعارض ذهنی دارند حفظ کنند. هریت هرگز هتی را نمیبیند، هرگز با او حرف نمیزند، اما نسبتاً با صدای بلند فکر میکند و به هوا نگاه میکند. اما هتی به هریت نگاه میکند، با اشتیاق حرف میزند و مدام او را تعقیب میکند. همین ماجرا در مورد مارگارت و مگی هم صادق است. صداهای زنهای فرهیخته مصنوعی و پرتعلّل است، صداهای زنهای بدوی عجولتر است و مکث کمتری دارد. وقتی پردهها بالا میرود، هریت در سمت راست میز چای نشسته و خودش را با بساط چای مشغول کرده است.
هتی: هریت.
جوابی نمیآید.
هریت، خود دیگرم. خود آموزشدیدۀ من.
هریت: چیه؟
هتی با تحسین به هریت نگاه میکند.
هتی: اوه، هریت، تو امروز قشنگ شدهای.
هریت: لباسم مناسب است، هتی؟
هریت: لباسم مناسب است، هتی؟
هتی: بهام میآید.
هریت: سعی کردهام از نکات خوب بهترین استفاده را ببرم.
هتی: احساسات من از مال تو عمیقترند. من نمیتوانم مثل تو نقاب را روی صورتم نگه دارم. من خام و حقیقیام، تو ظاهر من جلوِ چشم دنیا هستی.
هریت: من آن چیزی هستم که تو آرزو داری دنیا باور کند که هستی.
هتی: تو آن بخش من هستی که آموزش دیده است.
هریت: من خود تحصیلکردۀ توام.
هتی: من آن رود در جریانم، تو یخ روی موج هستی.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه