تا ۸۰٪ تخفیف خرید اشتراک ۴۶هزار کتاب | با هم برای کتابخانه‌ها در ۱۰سالگی طاقچه

کتاب روژی‌یار

نویسنده:فریده خرَمی

انتشارات:گروه انتشاراتی ققنوس

دسته‌بندی:

امتیاز:

۳.۷از ۱۹ رأیخواندن نظرات

۳٫۷

(۱۹)

خواندن نظرات

معرفی کتاب روژی‌یار

فریده خرمی( -۱۳۳۸)، نویسنده است. در بخشی از داستان می‌خوانیم: «پدرم در جوانی عاشق دختر کردی بود به نام روژی‌‌یار. اسم او را روی من گذاشت. جوری صدام می‌‌زد که خیال می‌‌کردم با هر بار صدا زدن هنوز طعم لب‌های او را رو لب‌هاش مزمزه می‌‌کند. دوست داشت صدام کند، خسته نمی‌‌شد از این کار. صدا زدن من براش عادت شده بود، شاید هم یک جور کیف ساده و گذرا نصیبش می‌‌کرد. گَنده‌ دماغ‌‌های ملی‌‌گرا اسمم را دوست نداشتند. می‌‌گفتند پدرت باید اسم فارسی برات انتخاب می‌‌کرد، تو که کرد نیستی. اما برای من فرقی نداشت که اسمم کردی باشد یا ترکی، اصلاً ترک باشم یا تاتار، خودم که انتخاب نکرده بودم. تقدیر مرا پیش از تولدم رقم زده بودند. تره هم خرد نمی‌‌کردم برای قومیت و ملیت و این جور جفنگیات و پرت و پلاها».

نظرات کاربران

مشاهده همه (۱۲)

مریوسن

۱۳۹۶/۱۰/۰۵

مزخرف ترین کتابی بود که تا حالا خوندم فقط یکی به من بگه این خانوم چند تا شوهر داشت و این دوقولوها مال کدوم شوهرش بودن بدترین تصویری که از یک زن ایرانی می شد به تصویر کشید

.parnia.

۱۳۹۵/۱۱/۱۷

هنوز نخوندم به نظرم خیلی قشنگه خلاصشو خوندم👍

رها

۱۳۹۴/۱۲/۱۶

باسلام کتاب خیلی زیبایی بود واقعا جذاب وگیرا،گاهی گیج کننده میشدولی بازهم جذابیتش راداشت،تشکرازنویسنده گرامی

nilou

۱۳۹۴/۰۷/۱۹

این کتاب فوق العاده ، به قدر روان و زیباست که تا تمومش رو نخونید اون رو زمین نمیزارید.

ويدا

۱۳۹۴/۰۶/۰۷

سپاس از خانم خرمی برای نگاشتن این کتاب. از خوندنش لذت بردم. کار زیبایی بود.

Anahita Moradi88

۱۴۰۱/۰۸/۱۴

فقط یکی به من بگه اخرش چیشد دقیقا😐 نوشته ها‌ هم گاهی اوقات خودمونی میشد و به طنزش اضافه میکرد

صائمه

۱۳۹۸/۰۶/۲۸

من نمونه شو خوندم گاهی نثر خودمونی میشد و محاوره .بعضی جاها محاوره و کتابی 😑انگار انسجام نداشت .چقدم بد لفظ نوشته بودند .مثلا راجب شوهرش .حتی اگه این ادم واقعی نباشه نباید توکتاب اینقد راجب یه ادمی که باهاش

- بیشتر

Neggy H

۱۳۹۵/۰۹/۱۲

قشنگگگگ بود

علييو

۱۳۹۴/۰۳/۲۰

کتاب جالبیه . من که خوشم اومد .

هانی

۱۳۹۸/۰۶/۲۲

من نمونه رو خوندم، از موضوعش خوشم اومد و حتی از قلم نویسنده؛ ولی بدزبونی راوی یه کم اذیت کننده س.. مثل رمانای سایت 98یاست.. نتونستم راضی کنم خودمو که بخرمش

بریده‌هایی از کتاب

مشاهده همه (۱)

پدرم در جوانی عاشق دختر کردی بود به نام روژی‌يار. اسم او را روی من گذاشت. جوری صدام می‌زد که خيال می‌کردم با هر بار صدا زدن هنوز طعم لب‌های او را رو لب‌هاش مزمزه می‌کند. دوست داشت صدام کند، خسته نمی‌شد از اين کار.

کپتین ایمان

هیچ‌وقت پای زن‌ها به ابرها نمی‌رسد

مرضیه سبزعلیان

عشق در زمان ما: سه قصه روان‌شناختی

چیستا یثربی

شازده سلیم و عاشقانه به روایت طلا صادقی