
کتاب شفای آب
معرفی کتاب شفای آب
کتاب شفای آب نوشتهی سوفی مکینتاش و با ترجمهی شکیلا نباخته، روایتی داستانی و متفاوت از زندگی چند زن در جزیرهای دورافتاده است. این اثر که توسط انتشارات کتاب مرو بهصورت الکترونیکی منتشر شده، در دستهی ادبیات داستانی قرار میگیرد و با نگاهی خاص به روابط خانوادگی، بدن، آسیب و بقا میپردازد. روایت کتاب حول محور سه خواهر و مادرشان شکل میگیرد که پس از مرگ پدر، در محیطی ایزوله و تحت قوانین و آیینهای خاص خود زندگی میکنند. فضای داستان، مرز میان واقعیت و وهم را بارها جابهجا میکند و با زبانی موجز و تصویری، تجربهی زیستن در جهانی پر از تهدید و مراقبت را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شفای آب
شفای آب، نوشتهی سوفی مکینتاش، داستانی است که در فضایی مرموز و نیمهآخرالزمانی روایت میشود. سه خواهر بههمراه مادرشان در جزیرهای دور از دنیای بیرون زندگی میکنند؛ جایی که آب و طبیعت، هم پناه و هم تهدید بهشمار میآیند. پس از مرگ پدر خانواده، زنان خانه با مجموعهای از آیینها و درمانهای عجیب، سعی در حفظ سلامت جسم و روان خود دارند. روایت کتاب از زبان شخصیتهای مختلف، بهویژه خواهران، پیش میرود و هرکدام با زاویهی دید و احساسات خاص خود، تجربهی زیستن در این محیط بسته را بازگو میکنند. مکینتاش در این اثر، مرزهای میان مراقبت، کنترل، عشق و خشونت را به چالش میکشد و تصویری از آسیبپذیری و قدرت زنان در شرایط بحرانی ارائه میدهد. ساختار کتاب مبتنی بر فصلهایی است که هرکدام بخشی از زندگی روزمره، آیینها و خاطرات گذشته را روایت میکنند، بیآنکه به پایانبندی قطعی یا پاسخهای روشن متکی باشند.
خلاصه داستان شفای آب
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان شفای آب با مرگ پدر خانواده آغاز میشود؛ حادثهای که سه خواهر و مادرشان را در جزیرهای منزوی تنها میگذارد. این جزیره، با مرزهای نمکی و قوانین سختگیرانه، پناهگاهی است در برابر دنیای بیرون که آلوده و خطرناک توصیف میشود. مادر خانواده با آیینها و درمانهای خاص، از جمله خوراندن دارو، قرعهکشی عشق، و مراسم شفا با آب، تلاش میکند دخترانش را از آسیبهای بیرونی و درونی حفظ کند. هرکدام از خواهران—گریس، لیا و اسکای—با شیوهای متفاوت با فقدان، ترس و تغییرات جسمی و روحی خود روبهرو میشوند. ورود و خروج زنانی آسیبدیده از سرزمین اصلی به جزیره، و تلاش برای درمان آنها با آب، بخشی از زندگی روزمره این خانواده است. در این میان، نشانههایی از بیماری، بارداری ناخواسته، و خاطرات گذشته، فضای داستان را پرتنش و رازآلود میکند. روایت کتاب، با جابهجایی میان ذهنیت شخصیتها و توصیفهای حسی، تجربهی زیستن در محیطی بسته و تحت کنترل را به تصویر میکشد، جایی که عشق، مراقبت و خشونت در هم تنیدهاند و مرز میان قربانی و نجاتدهنده مبهم است.
چرا باید کتاب شفای آب را بخوانیم؟
شفای آب با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندصدایی، تجربهای متفاوت از داستانگویی معاصر ارائه میدهد. این کتاب بهجای تکیه بر رویدادهای پرهیجان، بر احساسات، روابط و آیینهای روزمره تمرکز کرده است و تصویری ملموس از آسیبپذیری و قدرت زنان در شرایط بحرانی میسازد. زبان تصویری و موجز اثر، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند و خواننده را به تأمل دربارهی مرزهای مراقبت، کنترل و آزادی وامیدارد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی چون بدن، بیماری، خانواده و بقا در محیطی ایزوله، این کتاب را به اثری قابل توجه برای علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر و روایتهای متفاوت بدل کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان ادبیات داستانی معاصر، کسانی که به روایتهای زنانه، موضوعات بقا، روابط خانوادگی و فضاهای مرموز علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغهی آسیب، مراقبت و مرزهای میان عشق و خشونت را دارند، این اثر میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب شفای آب
«گریس. لیا اسکای روزگاری پدری داریم. اما پدرمان بیاینکه حواسمان باشد میمیرد. اشتباه است اگر بگوییم حواسمان نیست. فقط در آن بعدازظهری که او میمیرد؛ سرمان گرم کار خودمان است. هوا گرمای نابهنگامی دارد. طبق معمول مشغول جروبحث با همیم. مادر به تراس میآید و با تکان دادن دستش - حرکتی سریع در هوا - مشاجرهی ما را متوقف میکند. سپس تکهپارچههایی روی صورتمان میاندازیم و دراز میکشیم. سعی میکنیم فریاد نزنیم و او میمیرد بیآنکه هیچ یک از ما زنها شاهد مرگش باشیم؛ بی آنکه همراهیاش کنیم. ممکن است خودمان او را راهی کرده باشیم؛ که آن نیرو علیرغم تلاشمان برای فرونشاندنش، از تنهایمان خارج و تبدیل به مهی غلیظ شده و سراسر خانه و جنگل و ساحل را پر کرده باشد. همان جا بود که برای آخرین بار او را دیدیم. حولهای روی زمین پهن کرد و بهموازات دریای صاف روی ماسهها دراز کشید. داشت استراحت میکرد؛ عرق بالای لبش و روی سر طاسش جمع شده بود. جستوجو وقتی برای صرف شام حاضر نمیشود شروع میشود. مادر با یک حرکت بازو از روی نگرانی، غذا و بشقابها را از روی میز به زمین میریزد و ما اتاقهای تمامنشدنی خانه را میگردیم. پدر توی آشپزخانه نیست. در حال خواباندن ماهی توی یک تشت آبنمک هم نیست یا مشغول درآوردن سیبزمینیهای پلاسیده از ریشه و وارسی کردن خاک. توی تراس بالای خانه هم نیست؛ در حال بررسی سطح ساکن استخر سه طبقه پایینتر هم نیست و بیشک توی خود استخر هم نیست، چون هر وقت توی استخر باشد صدای شلپشلوپ آب آنقدر زیاد است که به گوش برسد. پدر توی سالن هم نیست؛ توی تالار رقص هم نیست. پیانو دست نخورده است و روی پردههای مخملی هم گردوخاک دستنخوردهای نشسته. دوباره از پلکانی که از میان خانه رد شده است بالا میرویم. هر کدام اتاقهای خودمان را و حمامهایمان را وارسی میکنیم. با اینکه میدانیم آنجا نیست. پس از اینکه جداجدا دنبالش گشتیم با هم توی باغ را میگردیم، عمیقتر میگردیم و شاخههایی بلند را در آب لجنیرنگ استخر فرو میکنیم. بالأخره سر از ساحل درمیآوریم و میبینیم که یکی از قایقها هم ناپدید شده است.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه