
کتاب دایره
معرفی کتاب دایره
کتاب دایره نوشتهی ریحانه حسنزاده، جلد دوم از مجموعه رمانهای دنبالهدار دیار (دریا-دایره-دیدار) است که توسط انتشارات نامه مهر بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان اجتماعی-عاشقانه، داستان زندگی زنی را روایت میکند که در مواجهه با چالشهای زندگی، تلاش میکند با تکیهبر اصول اخلاقی و انتخابهای شخصی، مسیر خود را پیدا کند. دایره بهعنوان بخشی از سهگانهای درباره سه زن و سه دوست، بهطور مستقل روایت میشود اما با خطوط ارتباطی ویژهای به دو جلد دیگر پیوند خورده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دایره
کتاب دایره، دومین جلد از مجموعه دیار به قلم ریحانه حسنزاده، در ژانر رمان اجتماعی-عاشقانه قرار میگیرد و به زندگی زنی به نام نغمه میپردازد که پس از فقدان همسرش، با مسئولیتهای مادری، مشکلات مالی و دغدغههای شغلی دستوپنجه نرم میکند. ساختار کتاب بر پایه روایت اولشخص و بازگشتهای زمانی استوار است و با نگاهی جزئینگر، روزمرگیها، روابط خانوادگی و اجتماعی، و درگیریهای ذهنی شخصیت اصلی را به تصویر میکشد. دایره، علاوهبر روایت زندگی شخصی نغمه، به موضوعاتی چون استقلال زنان، فشارهای اجتماعی، نقش مادرانه و تلاش برای حفظ کرامت انسانی در شرایط دشوار میپردازد. حضور شخصیتهایی مانند دکتر فخر، نیلوفر و علی (فرزند نغمه) به داستان عمق و تنوع میبخشد و تعاملات میان آنها، لایههای مختلفی از احساسات، تعهد و کشمکشهای درونی را آشکار میکند. نویسنده با انتخاب نماد دایره، مفهوم جاودانگی، پیوستگی و بازگشت به خویشتن را در بستر داستانی معاصر و ملموس بازتاب داده است.
خلاصه داستان دایره
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان دایره با محوریت نغمه، زنی جوان و معمار، آغاز میشود که پس از فوت همسرش حسین، بار زندگی و تربیت پسر خردسالش علی را بهتنهایی به دوش میکشد. نغمه درگیر پروژهای معماری است که امید دارد با اتمام آن، بخشی از مشکلات مالیاش را حل کند. اما درد دندان و هزینههای درمان، فشار مضاعفی به او وارد میکند. در این میان، رابطهای کاری و تدریجاً انسانی میان او و دکتر فخر، دندانپزشک پروژه، شکل میگیرد؛ رابطهای که از مرزهای حرفهای فراتر میرود و به نوعی همدلی و حمایت تبدیل میشود. نغمه با چالشهایی چون تأمین مخارج زندگی، یافتن خانهای مناسب، نگهداری از علی و حفظ استقلال شخصی روبهروست. او در تعامل با دوستانی مانند نیلوفر و پدرام، و همچنین در مواجهه با پیشنهادهای کمک از سوی دکتر فخر، همواره میان پذیرش حمایت و حفظ غرور و استقلال خود مردد است. روایت با جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای مادرانه، خاطرات گذشته و تلاش برای ساختن آیندهای بهتر پیش میرود. نماد دایره در سراسر داستان، بهعنوان نشانهای از پیوستگی، بازگشت و امید به تداوم زندگی، حضور دارد. داستان بدون ارائه پایانی قطعی، بر مسیر رشد و انتخابهای شخصیت اصلی تمرکز دارد.
چرا باید کتاب دایره را بخوانیم؟
دایره با روایتی صمیمی و ملموس، تجربههای یک زن مستقل را در جامعهای معاصر به تصویر کشیده است. این کتاب با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای مالی، مسئولیتهای مادری و روابط انسانی، تصویری واقعی از چالشهای زنان در مسیر استقلال و خودسازی ارائه میدهد. حضور نماد دایره و پیوند آن با مفهوم جاودانگی و تکرار، به داستان عمق فلسفی بخشیده است. خواننده با مطالعه این رمان، با لایههای مختلف احساسات، تردیدها و امیدهای شخصیت اصلی همراه میشود و میتواند با موقعیتهای او همذاتپنداری کند. همچنین، تعاملات میان شخصیتها و کشمکشهای اخلاقی و عاطفی، فرصتی برای بازاندیشی درباره انتخابها و ارزشهای فردی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به رمانهای اجتماعی-عاشقانه با محوریت زنان، دغدغههای استقلال فردی، مسائل خانوادگی و روابط انسانی علاقه دارند. همچنین برای افرادی که با چالشهای مادری، فشارهای مالی یا تصمیمگیریهای دشوار در زندگی مواجهاند، این کتاب میتواند تجربهای همدلانه و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب دایره
«درد امانم را بریدهبود. قبل از اين که وارد مطب شوم، دو مسکن یکجا خوردم و از شیشهی آبمعدنی کمی آب به صورتم زدم تا رد درد را از چهرهام کم کنم. خوشحال بودم که طرح پروژه داشت تأیید میشد و امیدوار بودم بعد از جلسه، از دکتر تأیید نهایی را بگیرم. مدت زیادی بود که پروژه روی جزئیات ماندهبود و کاری که قرار بود در چند هفته تمام شود، دو ماه کش پیدا کردهبود. بعد از این مرحله میشد مبلغی بگیرم و اینطوری کمی از بدهیهایم را سبک کنم. شیرینی این فکر به من انگیزه میداد. یعنی میشد آنروزی که من هم نفسی بکشم؟ در بطری را بستم و تند از پلهها بالا رفتم. خودم را مرتب کردم و زنگ در را فشردم. در با صدای تیکی باز شد. منشی را دیدم که داشت برگههای روی میزش را جمعوجور میکرد. سلامی دادم. با روی خوش جواب داد و خواست که بنشینم تا به دکتر فخر آمدنم را اطلاع دهد. روی مبلهای آبی آسمانی سالن به انتظار نشستم و به ساعت دیواری روبهرو که شکل فانتزی از یک دندان بود، نگاهی انداختم. ساعت کمی مانده به هشتونیم بود. نگرانیام برای علی یک لحظه هم کم نمیشد. با خودم آرزو میکردم «کاش علی نیلوفر را اذیت نکنه تا برگردم.» با صدای خانم رضوی که خواست داخل شوم به خود آمدم. وسایل را برداشتم و به سمت اتاق دکتر رفتم. به در ضربهی آرامی زدم و با صدای «بفرمایید» دکتر وارد شدم.»
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۷ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۷ صفحه