
کتاب آبنبات آبی
معرفی کتاب آبنبات آبی
کتاب الکترونیکی «آبنبات آبی» نوشتهٔ فاطمه قابلی امیری اثری در ژانر داستانهای معمایی و جنایی است که نشر نامه مهر آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت یک پروندهٔ قتل زنجیرهای و شخصیتهایی چندلایه، به بررسی مفاهیمی چون هویت، خیر و شر، و مرزهای اخلاقی میپردازد. داستان در بستری معاصر و با روایتی پرکشش، مخاطب را به دنیای پیچیدهٔ کارآگاهان، بیهویتها و قاتلی مرموز به نام «بلادون» میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آبنبات آبی
«آبنبات آبی» اثری داستانی و معمایی است که در قالب یک رمان بلند روایت میشود. داستان در فضایی شهری و مدرن رخ میدهد و تمرکز آن بر یک پروندهٔ قتل زنجیرهای است که پلیس و خبرنگاران را درگیر خود کرده است. نویسنده، فاطمه قابلی امیری، با خلق شخصیتهایی مانند پاکان، نورا و بلادون، فضایی پررمزوراز و پرتنش را به تصویر کشیده است. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت چندلایه و دیالوگهای پرکشمکش استوار است و مخاطب را با معماهای اخلاقی و هویتی روبهرو میکند. در این رمان، مرز میان خیر و شر، حقیقت و دروغ، و هویت و بیهویتی به چالش کشیده میشود. داستان با روایتی خطی اما پر از پیچشهای غیرمنتظره، خواننده را درگیر جستوجوی قاتل و کشف رازهای پنهان شخصیتها میکند. فضای کتاب، ترکیبی از واقعیت و ذهنیت شخصیتهاست و دغدغههای اجتماعی و روانشناختی را در بستر یک معمای جنایی به تصویر میکشد.
خلاصه داستان آبنبات آبی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «آبنبات آبی» با محوریت کارآگاهی به نام «پاکان» آغاز میشود که درگیر پروندهای پیچیده از قتلهای زنجیرهای است. قتلهایی که بهنظر میرسد قاتل آنها، فردی با نام مستعار «بلادون»، هر بار با مراسمی خاص و نشانههایی تکرارشونده، قربانیان را انتخاب میکند. قربانیان اغلب افرادی هستند که در مراحل پایانی بیماری سرطان قرار دارند و مرگشان با نوعی احترام و تشریفات همراه است؛ گل شوکران آبی، لباسهای آبیرنگ و دسرهایی با همین تم، بخشی از امضای قاتل است. در جریان تحقیقات، پاکان و تیمش با گروهی از افراد بیهویت روبهرو میشوند که هیچ سابقهای در سیستمهای دولتی ندارند و تنها با شمارههایی شناسایی میشوند. این بیهویتها بهنوعی با پروندهٔ بلادون و سایت مرموزی به نام «آبنبات آبی» مرتبط هستند؛ جایی که بیماران لاعلاج برای دریافت «آتنازی» یا مرگ داوطلبانه ثبتنام میکنند. نورا، خبرنگاری که همسر پاکان است، با کنجکاوی و پیگیریهایش به سرنخهایی دربارهٔ انگیزههای بلادون و ارتباطش با بیهویتها دست پیدا میکند. در طول داستان، مرز میان قربانی و مجرم، خیر و شر، و حتی هویت شخصیتها بارها زیر سؤال میرود. پاکان درگیر تردیدهای شخصی و حرفهای میشود و رابطهٔ او با نورا نیز تحتتأثیر این پرونده قرار میگیرد. در نهایت، داستان با افشای رازهایی دربارهٔ گذشتهٔ بیهویتها، نقش سایت آبنبات آبی و انگیزههای بلادون، مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ اخلاق، هویت و معنای واقعی عدالت روبهرو میکند، بیآنکه پاسخ قطعی به آنها بدهد.
چرا باید کتاب آبنبات آبی را بخوانیم؟
این کتاب با طرح معمایی چندلایه و شخصیتهایی خاکستری، مخاطب را به دنیایی میبرد که در آن مرزهای اخلاقی و هویتی به چالش کشیده میشود. «آبنبات آبی» نهتنها یک داستان جنایی پرکشش است، بلکه دغدغههایی چون معنای زندگی، مرگ داوطلبانه، هویت فردی و جمعی، و تأثیر فناوری بر روابط انسانی را نیز مطرح میکند. روایت داستان از زاویههای مختلف و با دیالوگهای پرتنش، فرصتی برای تأمل دربارهٔ انتخابهای اخلاقی و پیامدهای آنها فراهم میآورد. این اثر برای کسانی که به داستانهای معمایی با لایههای روانشناختی و اجتماعی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، جنایی و روانشناختی مناسب است. کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، مرزهای اخلاقی، یا موضوعات اجتماعی مانند بیهویتی و مرگ داوطلبانه دارند، میتوانند با خواندن این اثر به پرسشهای ذهنی خود نزدیکتر شوند. همچنین مخاطبانی که به داستانهایی با شخصیتهای چندوجهی و روایتهای غیرکلیشهای علاقه دارند، از این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب آبنبات آبی
«پاکان هروقت که صحنهی ناخوشایندی را میدید دستهایش بهطور خودکار وارد جیبش میشدند و به جستجوی آبنباتهای موردعلاقهاش درمیآمدند. به اندازهی کافی به واسطهی شغلش تاریکیها و تلخیهای اين دنیای بیرحم را میدید. برای همین حداقل میخواست به جبران تمام صحنههای دلزنندهای که چشمش میبینده کامش شیرین باشد و فراموش نکند این دنیا هنوز شیرینیهای دلچسب خودش را دارد. برای همین همیشه جیبهایش پر بود از آبنباتهایی که اسم سادهای هم داشتند «آبی». جلدش را در سطل زباله انداخت و سپس روی پسر خودش را بهسمت او کشید و مانند سگی که تازه به قدرت بویاییاش پی برده. او را بو کشید. در تمام پروسهی نزدیک شدن بیش از اندازه و ناگهانی او پاکان حتی نیم میلیمتر هم تکان نخورد و فقط حرکاتش را زیر نظر داشت. پسر که از لحظهی ورود او خیره نگاهش میکرد و حسابی رفتارهایش را دید زده بوده مانند آفراد تسخیر شده با قدمهایی شتابزده بهسمت سطل زباله هجوم برد و بدون وسواسی مبنی بر کثیف بودن زبالههه دستش را تا آرنج در سطل فروکرد و انگار که دنبال چیز خاصی باشد در آشغالها به جستجو پرداخت. جلد افتخا رآمیزش ر در دست دارد. با صورتی مفتخر جلو آمد و گفت: جدسم درست بوده این بوی آشنا رو هیچوقت یادم نمیره. این جلد همون ابنبات نفرینشدهاس که همگی ما رو به این بدبختی کشونده. پاکان با لحنی صادقانه گفت: واسه من که طعم خوشبختی میده. فرد که بعد از شنیدن کلمهی «خوشبختی» عمیقا در فکر فرورفت و بعد از مدتی سکوتش را شکست و گفت: شاید هدف پشت این آبنباتها خوشبختی بشریت باشه اما این خوشبختی قیمت گزافی داره.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه