
کتاب آنچه آلیس فراموش کرد
معرفی کتاب آنچه آلیس فراموش کرد
کتاب «آنچه آلیس فراموش کرد» نوشتهٔ لیان موریارتی و با ترجمهٔ عطیه سادات میرخانی، توسط نشر کتاب مرو منتشر شده است. این رمان داستانی معاصر است که به زندگی زنی به نام «آلیس» میپردازد که پس از یک حادثه، بخشی از حافظهاش را از دست میدهد و ناگهان خود را در میانهٔ زندگیای مییابد که برایش غریبه است. روایت کتاب با محوریت فراموشی، هویت و بازنگری در روابط خانوادگی و شخصی شکل گرفته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آنچه آلیس فراموش کرد
«آنچه آلیس فراموش کرد» اثری داستانی و معاصر از لیان موریارتی است که با روایتی جذاب و پرکشش، به موضوعاتی چون حافظه، هویت و تغییرات زندگی میپردازد. داستان در فضای شهری استرالیا رخ میدهد و با تمرکز بر شخصیت اصلی، «آلیس»، مخاطب را به دل زندگی روزمره، روابط خانوادگی و چالشهای فردی میبرد. ساختار کتاب بهگونهای است که روایت اصلی را با یادداشتها و نامههایی از شخصیتهای دیگر، بهویژه خواهر آلیس، در هم میآمیزد و تصویری چندلایه از گذشته و حال ارائه میدهد. این رمان با پرداختن به بحرانهای میانسالی، ازدواج، مادرشدن و دوستی، تصویری ملموس از فرازونشیبهای زندگی بزرگسالان ترسیم کرده است. کتاب با نگاهی انسانی و واقعگرایانه، مخاطب را به بازاندیشی دربارهٔ انتخابها و مسیرهای زندگی دعوت میکند.
خلاصه داستان آنچه آلیس فراموش کرد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «آنچه آلیس فراموش کرد» با حادثهای غیرمنتظره آغاز میشود: «آلیس» در باشگاه ورزشی به زمین میافتد و وقتی به هوش میآید، متوجه میشود که ده سال از خاطراتش را از دست داده است. او خود را زنی بیستونهساله، باردار و خوشبخت در کنار همسرش «نیک» تصور میکند، اما واقعیت این است که اکنون نزدیک به چهل سال دارد، سه فرزند دارد و زندگیاش بهشدت تغییر کرده است. آلیس با سردرگمی و ترس، تلاش میکند بفهمد چه اتفاقی در این ده سال افتاده و چرا روابطش با نزدیکانش، بهویژه خواهرش «الیزابت» و همسرش، دگرگون شده است. او با مواجهه با دوستان جدید، سبک زندگی متفاوت و حتی تغییرات ظاهری خود، به جستوجوی هویت و گذشتهٔ ازدسترفتهاش میپردازد. در این مسیر، آلیس با خاطرات تلخ و شیرین، رازهای خانوادگی و تصمیمهایی که زندگیاش را شکل دادهاند، روبهرو میشود. داستان با لایههایی از طنز، اندوه و امید، به بازسازی دوبارهٔ زندگی و معنای عشق و خانواده میپردازد، بیآنکه پایان ماجرا را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب آنچه آلیس فراموش کرد را بخوانیم؟
این کتاب با طرح پرسشهایی دربارهٔ هویت، خاطره و انتخابهای زندگی، فرصتی برای تأمل در معنای روابط انسانی و تغییرات ناگهانی فراهم میکند. روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، خواننده را به دل بحرانهای شخصی و خانوادگی میبرد و نشان میدهد چگونه یک حادثه میتواند همهچیز را زیر و رو کند. «آنچه آلیس فراموش کرد» با پرداختن به موضوعات ملموس و روزمره، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را ایجاد میکند و مخاطب را به بازنگری در گذشته و حال خود دعوت میکند. این رمان برای کسانی که به داستانهای روانشناختی و خانوادگی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأثیرگذار خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای خانوادگی و روایتهایی با محوریت هویت و حافظه مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ روابط زناشویی، بحرانهای میانسالی یا بازنگری در گذشته را دارند، میتوانند با موضوعات کتاب ارتباط برقرار کنند. «آنچه آلیس فراموش کرد» برای مخاطبانی که به دنبال داستانی تأملبرانگیز و چندلایه هستند، انتخابی مناسب است.
بخشی از کتاب آنچه آلیس فراموش کرد
«شناور بود و دستها را به دو طرف گسترده بود. ضربههای آب بدنش را نوازش میکرد. عطر تابستانی نمک و نارگیل را با هر دم فرو میبرد. طعم دلپذیر بیکن، قهوه و احتمالاً کروسانهایی که هنگام صبحانه خورده بوده هنوز زیر زبانش بود. مجبور شد چشمانش را بهعلت وجود اشعههای نور جمع کند. هرکدام از انگشتان پایش به رنگی بود؛ قرمز، طلایی، بنفش... جالب بود. لاک بهخوبی در هم آمیخته نشده بود؛ گلوله گلوله و نامرتب بود. فرد دیگری نیز کنارش در آب شناور بود؛ کسی که او خیلی دوستش داشت و خنده بر لبانش جاری میکرد. آن فرد هم ناخنهای پایش را مانند او لاک زده بود. انگشتان رنگارنگ پایش را بهنشانهٔ همراهی تکان میداد و او را در عالم رؤیا غرق در شادی کرد. جایی در دوردستها؛ صدای مردانهای فریاد زد: «مارکو؟» و صدای همسرایی کودکانهای پاسخ داد: «پولو!» مرد دوباره فریاد برآورد که «مارکو. مارکو مارکو؟» و صداها پاسخ داد: «پولو پولو پولو»؛ کودکی شروع کرد به خندیدن؛ خندهٔ ریزی با صدای غرغرهکردن آب. مانند حبابهای پشتسرهم صابون. صدایی آرام در گوشش مدام نجوا میکرد: «آلیس؟» سرش را به عقب برد تا اجازه دهد آب خنک روی صورتش بغلتد. نقطههای کوچک نورانی جلوی چشمانش میرقصید. رؤیا بود یا خواب؟»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه