
کتاب سایه خوشبختی
معرفی کتاب سایه خوشبختی
کتاب سایه خوشبختی نوشتهی میلاد وزیری مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که با نگاهی موشکافانه و صادقانه به زندگی روزمره، دغدغهها و پیچیدگیهای ذهنی انسان معاصر میپردازد. این کتاب توسط انتشارات متخصصان بهصورت الکترونیکی منتشر شده است و در دستهی داستانهای کوتاه معاصر فارسی جای میگیرد. نویسنده با زبانی بیپرده و گاه تلخ، روایتهایی از آدمهایی را پیش میکشد که درگیر تناقضها، اضطرابها و جستوجوی معنای خوشبختیاند؛ از معلمان و دانشآموزان تا پدران و فرزندان، هرکدام سهمی از سایه و روشن زندگی را تجربه میکنند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سایه خوشبختی
سایه خوشبختی اثری از میلاد وزیری است که در قالب داستانهای کوتاه، به زندگی شخصیتهایی میپردازد که هرکدام درگیر نوعی بحران هویت، اضطراب، یا جستوجوی معنای زندگی هستند. فضای کتاب عمدتاً در بستر جامعهی معاصر ایران شکل میگیرد و دغدغههایی چون فشارهای اقتصادی، روابط خانوادگی، چالشهای شغلی و بحرانهای اخلاقی را به تصویر میکشد. نویسنده با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، موقعیتهایی را روایت میکند که در آنها شخصیتها با خود و محیط پیرامونشان در کشمکشاند. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای کوتاه و اپیزودیک است؛ هر داستان، زاویهای تازه از زندگی روزمره را نشان میدهد و در عین حال، لایههایی از ناامیدی، امید، و تلاش برای یافتن خوشبختی را در خود دارد. میلاد وزیری در این مجموعه، با بهرهگیری از زبان محاورهای و توصیفهای ملموس، فضایی آشنا و در عین حال تأملبرانگیز خلق کرده است.
خلاصه داستان سایه خوشبختی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! کتاب با روایت مردی میانسال آغاز میشود که درگیر وسواسهای ذهنی، اضطراب و احساس بیمعنایی است. او در میان موفقیتهای ظاهری و رفاه نسبی، از دروغهایی که به خود و دیگران گفته، رنج میبرد و نمیتواند راهی برای رهایی از افکار بیهوده و اضطرابهایش پیدا کند. تلاشهایش برای یافتن خوشبختی، از خرید خانهای در دل طبیعت تا تجربهی لحظات خانوادگی، همگی به بنبست میرسند و او همچنان درگیر سایههای ذهنی خود باقی میماند. در داستانهای دیگر، فضای مدرسه و روابط میان معلمان و دانشآموزان به تصویر کشیده میشود؛ جایی که معلمان با مشکلات معیشتی، بیانگیزگی دانشآموزان و فشارهای سیستم آموزشی دستوپنجه نرم میکنند. گفتوگوهای میان معلمان، دغدغههای روزمره، و حسرتهای شخصیشان، تصویری از جامعهای را نشان میدهد که در آن امید و ناامیدی در هم تنیدهاند. در بخشهایی دیگر، نامهنگاریهای عاشقانه، روابط پدر و پسر، و تجربههای تلخ و شیرین نوجوانان در خوابگاههای دانشآموزی روایت میشود. شخصیتها با چالشهایی چون خشونت، بیاعتمادی، فشارهای تحصیلی و بحرانهای هویتی روبهرو هستند. در همهی این روایتها، جستوجوی خوشبختی و معنای زندگی، همچون سایهای بر سر شخصیتها سنگینی میکند و آنها را به تأمل وادار میسازد.
چرا باید کتاب سایه خوشبختی را بخوانیم؟
سایه خوشبختی با روایتهایی صادقانه و بیپرده، تصویری از زندگی معاصر ایرانی را ارائه میدهد که در آن دغدغههای فردی و اجتماعی، بحرانهای اخلاقی و جستوجوی معنای خوشبختی بهخوبی بازتاب یافته است. این کتاب با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، احساسات متناقض و موقعیتهای آشنا، فرصتی برای همذاتپنداری و تأمل دربارهی وضعیت انسان امروز فراهم میکند. روایتهای کوتاه و متنوع کتاب، امکان مواجهه با طیفی از شخصیتها و موقعیتها را بهوجود آورده است؛ از معلمان و دانشآموزان تا پدران و فرزندان، هرکدام با مسائل و امیدهای خاص خود. خواندن این کتاب میتواند به درک بهتر پیچیدگیهای روانی و اجتماعی انسان معاصر کمک کند و مخاطب را به بازاندیشی دربارهی خوشبختی و معنای زندگی وادارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به داستانهای کوتاه با محوریت دغدغههای اجتماعی، روانشناختی و خانوادگی علاقه دارند. همچنین برای افرادی که با بحران هویت، اضطراب، یا جستوجوی معنای زندگی دستوپنجه نرم میکنند، یا به دنبال بازتابی از واقعیتهای جامعهی معاصر ایران هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب سایه خوشبختی
«امروز چهلوششساله میشوم. در انبوهی از مشکلات خودساخته و وسواسهای درونی اسیر شدهام. انگار کسی مرا نمیفهمد و وقتی به نزدیکترین آدمهای زندگیام میگویم قلبم درد میکند با ریشخند میگویند از بس حرص مال دنیا را خوردهام به این روز افتادهام. حتی برای آنکه کمی حس مفیدبودن خودشان را ارضا کنند، برایم دمنوش گلگاوزبان با جوشاندهی به قبل از خواب را نسخه میپیچند تا دستکم بدون استرس سر روی بالشت بگذارم و از زندگی خودساختهام بیشتر لذت ببرم؛ اما نه، من خود را بهتر از هرکس دیگری میشناسم. دروغ سرتاپای زندگی مرا به لجن کشیده است. اگر با دروغ بتوانم سر هرکسی کلاه بگذارم، نمیتوانم خودم را فریب بدهم. قلبم درد میکند؛ چون دروغها یکی پس از دیگری مرا به سمت نابودی کشانده است. حتی ترس افشای دروغهایی که پشتسرهم بافتهام، حسابی عصبیام میکند و این استرس و اضطراب همیشگی نمیتواند برای من پیشپاافتاده و معمولی باشد. آنها مدام دم گوشم میگویند کمتر کار کنم، سیگار نکشم، روزی دستکم ده دقیقه راه بروم، زندگی را سخت نگیرم، از داشتههایی که همیشه برای آن تلاش کردهام بهره ببرم و کمتر به فکر چیزهایی باشم که هیچ تناسبی با من و زندگیام ندارند؛ اما خیر باید بگویم، حتی اگر بتوانم مرض دروغ را که همانند موریانه به جان زندگیام افتاده است درمان کنم هیچ راهی برای رهایی از بیهوده فکرکردن در خود سراغ ندارم.»
حجم
۵۰۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۵۰۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه