
کتاب نگرشی نو به فلسفه جغرافیا
معرفی کتاب نگرشی نو به فلسفه جغرافیا
کتاب الکترونیکی «نگرشی نو به فلسفهٔ جغرافیا (چیستی و چگونگی)» نوشتهٔ محسن جانپرور و منتشرشده توسط نشر دانشگاه فردوسی مشهد، اثری است که به بررسی بنیادهای فلسفی علم جغرافیا میپردازد. این کتاب با هدف تبیین چیستی و چگونگی جغرافیا، تلاش دارد مفاهیم پایه، ساختارهای نظری و عملی، و گرایشهای موضوعی این علم را با رویکردی تحلیلی و نظاممند واکاوی کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نگرشی نو به فلسفه جغرافیا
«نگرشی نو به فلسفهٔ جغرافیا» اثری در حوزهٔ ناداستان و از نوع دانشگاهی است که به بررسی فلسفهٔ علم جغرافیا میپردازد. محسن جانپرور در این کتاب، با تکیهبر مبانی فلسفهٔ علم، تلاش کرده است تا ساختاری منطقی و منسجم برای اندیشیدن جغرافیایی ارائه دهد. کتاب در قالب پنج فصل تنظیم شده و هر فصل به یکی از جنبههای بنیادین جغرافیا میپردازد: فلسفهٔ علم به زبان ساده، تعاریف و مفاهیم پایه در جغرافیا، چیستی جغرافیا، چگونگی جغرافیا و گرایشبندیهای موضوعی در جغرافیا. ساختار کتاب بهگونهای است که ابتدا به مبانی نظری و فلسفی میپردازد و سپس بهتدریج وارد مباحث تخصصیتر و کاربردیتر میشود. نویسنده با اشاره به برداشتهای رایج و گاه سطحی از جغرافیا، تلاش کرده است تا با رویکردی انتقادی و تحلیلی، جایگاه واقعی این علم را در میان علوم انسانی و اجتماعی بازتعریف کند. این کتاب نهتنها برای دانشجویان و پژوهشگران جغرافیا، بلکه برای علاقهمندان به فلسفهٔ علم و مباحث میانرشتهای نیز قابل استفاده است.
خلاصه کتاب نگرشی نو به فلسفه جغرافیا
کتاب «نگرشی نو به فلسفهٔ جغرافیا» با طرح این پرسش آغاز میشود که جغرافیا چیست و چرا برداشتهای عمومی از آن اغلب سطحی و محدود به دانستن اسامی مکانها و نقشهکشی است. نویسنده در فصل نخست، فلسفهٔ علم را به زبان ساده شرح میدهد و نشان میدهد که چگونه فلسفه و علم در طول تاریخ با یکدیگر تعامل داشتهاند. در این بخش، مفاهیمی مانند هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی بهعنوان ارکان فلسفهٔ نظری و عملی معرفی میشوند و ارتباط آنها با علم جغرافیا بررسی میشود. در ادامه، کتاب به تعاریف و مفاهیم پایهای جغرافیا میپردازد و نشان میدهد که جغرافیا فراتر از دانستن اسامی مکانهاست و مفاهیمی مانند طبیعت، مکان جغرافیایی، فضا، محیط و چشمانداز جغرافیایی را دربرمیگیرد. نویسنده تأکید کرده است که شناخت جغرافیا بدون توجه به ریشهها و نظام اندیشهٔ آن، شناختی سطحی خواهد بود. در فصلهای بعدی، چیستی و چگونگی جغرافیا مورد بحث قرار میگیرد. نویسنده تلاش کرده است تا با ارائهٔ چهارچوبی نظاممند، به پرسشهایی مانند ماهیت جغرافیا، موضوعات مورد بحث، اهداف و روشهای آن پاسخ دهد. همچنین، گرایشبندیهای موضوعی در جغرافیا و تفاوت میان جغرافیای طبیعی، انسانی و فنون جغرافیایی بررسی شده است. در مجموع، کتاب بر این نکته تأکید دارد که برای فهم عمیق جغرافیا باید نگرشی فلسفی و انتقادی داشت و با نظاممنداندیشی، جایگاه این علم را در میان علوم انسانی و اجتماعی بازشناسی کرد.
چرا باید کتاب نگرشی نو به فلسفه جغرافیا را بخوانیم؟
این کتاب با رویکردی تحلیلی و نظاممند، به یکی از مهمترین چالشهای جغرافیا یعنی فقدان چهارچوب فلسفی منسجم میپردازد. خواننده با مطالعهٔ این اثر، نهتنها با مفاهیم بنیادین جغرافیا و فلسفهٔ علم آشنا میشود، بلکه میتواند مهارت اندیشیدن جغرافیایی را نیز در خود تقویت کند. اثر حاضر بهویژه برای کسانی که به دنبال درک عمیقتر از چیستی و چگونگی جغرافیا هستند، فرصتی فراهم میکند تا با پرسشگری فلسفی و نگاه انتقادی، به بازتعریف جایگاه این علم در میان سایر علوم بپردازند. همچنین، کتاب به تبیین تفاوت علم و شبهعلم و اهمیت روششناسی در مطالعات جغرافیایی پرداخته است که برای پژوهشگران و دانشجویان اهمیت ویژهای دارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران رشتهٔ جغرافیا و گرایشهای مرتبط، علاقهمندان به فلسفهٔ علم و کسانی که دغدغهٔ شناخت عمیقتر مفاهیم و ساختارهای علوم انسانی و اجتماعی را دارند، مناسب است. همچنین، برای افرادی که به دنبال فهم تفاوت علم و شبهعلم و تقویت مهارت تفکر انتقادی هستند، این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب نگرشی نو به فلسفه جغرافیا
«کثر مردم صرفاً برداشتهایی مبهم از محتوای جغرافیای علمی دارند. جغرافیای دبستانی و دبیرستانی یادآور خاطرات بدی از حفظ اسامی رودخانهها و شهرهاست. هنوز مردمی را میتوان یافت که همچنان فکر میکنند جغرافیدانان بایستی انبوهی از اطلاعات را بدانند و از جمعیت تمامی شهرهای جهان مطلع باشند و یا نام تمامی کشورهای جدید در قارهٔ آفریقا را بدانند و بتوانند آنها را روی نقشه نشان دهند. این طرز تفکر درمورد جغرافیا بهعنوان دایرةالمعارف مکانهای مختلف، زمانی که از دفتر روزنامهای به دفتر دانشکدهٔ محلی جغرافیا زنگ میزنند تا بداند در دنیا چند شهر به نام نیوکاسل معروف است، بهوضوح پیداست. همچنین، مردم چنین فکر میکنند که جغرافیا بهنحوی با نقشه سروکار دارد و چنین فرض میشود که جغرافیدانان افرادی هستند که چگونگی تهیه نقشه را میدانند. دیدگاه دیگر درمورد جغرافیدانان این است که آنها سفرنامهنویس هستند که این اعتقادی است قابلدرک. هر کسی که سالنامه میخواند، بهنوعی میبیند که غالب موضوعاتی که در این سالنامهها تحتعنوان جغرافیا آمده، شرححالی از نتایج دیدارهای انجامشده از مناطق مختلف است. چه هریک از این برداشتهای عامیانه درمورد ماهیت جغرافیا بخشی از حقیقت را دربرمیگیرد، اما در واقعیت نمیتواند کلیت و ماهیت جغرافیا را برساند.»
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه