کتاب ساعتی شادتر

کتاب الکترونیکی «ساعتی شادتر: راهکارهایی برای غلبه بر حواس‌پرتی و تمرکز بر اولویت‌ها» نوشتهٔ کیسی هولمز و ترجمهٔ هادی بابائی خوئی، اثری در حوزهٔ خودسازی و مدیریت زمان است که نشر بله آن را منتشر کرده است. این کتاب با تکیه‌بر پژوهش‌های علمی و تجربیات شخصی نویسنده، به بررسی چالش‌های زندگی پرمشغلهٔ امروزی و راهکارهای افزایش رضایت و شادکامی از طریق مدیریت بهتر زمان می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب ساعتی شادتر

«ساعتی شادتر» اثری ناداستان و راهنما در زمینهٔ مدیریت زمان و بهبود کیفیت زندگی است که توسط کیسی هولمز، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه، نوشته شده است. این کتاب با رویکردی پژوهش‌محور و با استفاده از داده‌های علمی و روایت‌های شخصی، به بررسی رابطهٔ میان زمان، شادکامی و رضایت از زندگی می‌پردازد. ساختار کتاب شامل فصل‌هایی است که هرکدام به یکی از جنبه‌های مدیریت زمان، مقابله با حواس‌پرتی، اولویت‌بندی فعالیت‌ها و افزایش کیفیت لحظات زندگی اختصاص یافته‌اند. نویسنده در این کتاب، علاوه‌بر ارائهٔ تحلیل‌های علمی، تمرین‌ها و راهکارهایی عملی برای خوانندگان در نظر گرفته است تا بتوانند با تغییر نگرش و رفتارهای روزمره، احساس کمبود زمان را کاهش دهند و ساعات زندگی خود را پربارتر و شادتر سپری کنند. روایت‌های شخصی، مثال‌های واقعی و تمرین‌های کاربردی، فضای کتاب را از یک متن صرفاً نظری فراتر برده و آن را به راهنمایی ملموس برای زندگی روزمره تبدیل کرده است.

خلاصه کتاب ساعتی شادتر

کتاب «ساعتی شادتر» با طرح دغدغهٔ رایج کمبود زمان و احساس فقر زمانی آغاز می‌شود؛ احساسی که بسیاری از افراد در زندگی پرمشغلهٔ امروزی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. نویسنده با روایت تجربهٔ شخصی خود و تحلیل داده‌های گسترده، نشان می‌دهد که هم کمبود و هم افراط در اوقات فراغت می‌تواند به کاهش شادکامی منجر شود. پیام اصلی کتاب این است که کیفیت گذراندن زمان، نه کمیت آن، عامل تعیین‌کنندهٔ رضایت و شادی در زندگی است. در ادامه، کتاب به بررسی ریشه‌های ذهنی و اجتماعی احساس کمبود زمان می‌پردازد و تأکید می‌کند که این احساس تا حد زیادی ذهنی و قابل تغییر است. نویسنده با ارائهٔ تمرین‌هایی مانند ردیابی زمان، ورزش منظم و اختصاص وقت به دیگران، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با تغییر نگرش و رفتار، احساس فراوانی زمان را تجربه کرد. همچنین، نقش فناوری و رسانه‌های اجتماعی در تشدید احساس کمبود زمان و راهکارهای مقابله با آن مورد توجه قرار گرفته است. در بخش‌های بعدی، کتاب به اهمیت اولویت‌بندی فعالیت‌ها، تمرکز بر لحظهٔ حال و کاهش حواس‌پرتی می‌پردازد. نویسنده با مثال‌های ملموس و تمرین‌های عملی، خواننده را به سمت مدیریت هدفمند زمان و انتخاب فعالیت‌هایی که بیشترین شادی و معنا را به زندگی می‌بخشند، هدایت می‌کند. در نهایت، کتاب با نگاهی کل‌نگر به زندگی، بر اهمیت شناخت ارزش‌های شخصی و طراحی زندگی بر اساس آن‌ها تأکید دارد و راهکارهایی برای تبدیل ساعات روزمره به لحظاتی پربار و رضایت‌بخش ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب ساعتی شادتر را بخوانیم؟

این کتاب با تکیه‌بر پژوهش‌های علمی و تجربیات واقعی، به یکی از دغدغه‌های اساسی زندگی مدرن یعنی مدیریت زمان و افزایش رضایت از زندگی می‌پردازد. «ساعتی شادتر» نه‌تنها به تحلیل ریشه‌های ذهنی و اجتماعی احساس کمبود زمان می‌پردازد، بلکه با ارائهٔ تمرین‌ها و راهکارهای قابل اجرا، به خواننده کمک می‌کند تا نگرش خود را نسبت به زمان تغییر دهد و با انتخاب‌های هوشمندانه، لحظات زندگی را پربارتر کند. این کتاب برای کسانی که به‌دنبال تعادل میان کار، خانواده و علایق شخصی هستند و می‌خواهند از چرخهٔ بی‌پایان مشغله و استرس رها شوند، منبعی کاربردی و الهام‌بخش است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای افرادی مناسب است که با احساس کمبود زمان، استرس ناشی از مشغله‌های روزمره یا دشواری در اولویت‌بندی کارها مواجه‌اند. همچنین، برای کسانی که به‌دنبال افزایش شادکامی، بهبود کیفیت زندگی و یافتن تعادل میان مسئولیت‌های شغلی و خانوادگی هستند، «ساعتی شادتر» می‌تواند راهگشا باشد. دانشجویان، والدین شاغل، مدیران و هر کسی که دغدغهٔ مدیریت زمان و رضایت از زندگی را دارد، از مطالب این کتاب بهره خواهند برد.

بخشی از کتاب ساعتی شادتر

«سال ۲۰۱۳ بود. در مسیر بازگشت از نیویورک به فیلادلفیا با آخرین قطار شبانه. به این فکر می‌کردم که آیا همه چیز را کنار بگذارم. درگیر بودم با مسئولیت‌های فراوان؛ می‌خواستم هم یک مادر و همسر نمونه باشم و هم در شغل خود بهترین عملکرد را داشته باشم. در دنیای پرمشغله‌ای که روزهایم را پر کرده بود. به نظر می‌رسید ۲۴ ساعت شبانه‌روز برای انجام همه کارها کافی نیست. انرژی‌ام ته کشیده بود و احساس می‌کردم برای این همه وظیفه به توانایی یک ابرقهرمان نیاز دارم. پیشانی‌ام را به نسیم خنکی که از پنجره قطار می‌وزید سپردم و سعی کردم کمی آرامش پیدا کنم. آن روز در مدرسه کسب‌وکار کلمبیا سخنرانی داشتم و جدیدترین تحقیق خود را ارائه کردم که در آن به بررسی تغییرات کیفیت شادی انسان‌ها در طول عمر پرداخته بودم. نیویورک، با تمام شلوغی و آشفتگیش هیچ تفاوتی با فیلادلفیا نداشت. در فیلادلفیا؛ هر روز صبح زود از خواب بیدار می‌شوم. کمی می‌دوم و پس از خوردن صبحانه‌ای سریع با پسر چهار ساله‌ام لثو راهی محل کار می‌شوم. باقی روز را به انجام کارهای روزمره، سمینارها و جلسات سپری می‌کنم. بعد از کار به خانه برمی‌گردم تا پرستار بچه را سر وقت مرخص کنم. از آن لحظه به بعد، باید به آشپزی و انجام امور خانه رسیدگی کنم. این، روز معمولی من است. هیچ یک از این کارها به‌تنهایی زمان زیادی نمی‌برد. اما وقتی همه‌شان با هم جمع می‌شوند، کل روز را پر می‌کنند و مهم‌تر از همه هیچ‌کدام از این مسئولیت‌ها را نمی‌توانم کنار بگذارم.»