
کتاب از پاییز تا اکتبر
معرفی کتاب از پاییز تا اکتبر
کتاب از پاییز تا اکتبر نوشتهٔ «فیروزه ابراهیمی» بههمت نشر سنجاق بهصورت الکترونیک منتشر شده است. این رمان، داستانی از زندگی چند شخصیت در محلهای بهنام «خیابان چنار» را روایت کرده است که با محوریت یک گربهٔ نارنجی و کافهای به نام «بانجو»، به مرور روزمرگیها، دوستیها، خاطرات و دگرگونیهای زندگی پرداخته است. داستان در فضای شهری و معاصر شکل میگیرد و با نگاهی جزئینگرانه، به روابط انسانی و خاطرهنویسی و پیوندهای عاطفی میان آدمها و حیوانات خانگی میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب از پاییز تا اکتبر
رمان «از پاییز تا اکتبر» زندگی ساکنان «خیابان چنار» را به تصویر میکشد. این کتاب با تمرکز بر چند شخصیت اصلی، ازجمله «پرهام»، «ماندانا»، «آرش»، «مسعود» و گربهای به نام «نارنگی» روایت میشود و هرکدام از این شخصیتها بخشی از دغدغهها، خاطرات و امیدهای خود را در بستر زندگی شهری دنبال میکنند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر فصل یا بخش، زاویهٔ دید یکی از شخصیتها را به نمایش میگذارد و از خلال روایتهای روزمره به موضوعاتی همچون دوستی، تنهایی، بیماری، خاطرهنویسی، مهاجرت و بازگشت به ریشهها میپردازد. حضور کافه «بانجو» بهعنوان نقطهٔ تلاقی شخصیتها و گربهٔ نارنجی بهعنوان ناظر خاموش اما تأثیرگذار، به کتاب حالوهوایی گرم و صمیمی میبخشد. این رمان معاصر و ایرانی با بهرهگیری از جزئیات زندگی روزمره و پیوندهای انسانی، تصویری از فرازونشیبهای زندگی معاصر ارائه داده است.
خلاصه داستان از پاییز تا اکتبر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان با توصیف شبهای سرد پاییزی و حضور گربهای نارنجی در «خیابان چنار» آغاز میشود. گربه که بهنوعی راوی خاموش و پیونددهندهٔ شخصیتها است، در کنار کافه «بانجو» روزگار میگذراند و شاهد زندگی آدمهایی است که هرکدام دغدغهها و خاطرات خود را دارند. «پرهام»، مردی تنها و نویسنده، با گربه دوستی پیدا میکند و پس از تصادفی که برای گربه رخ میدهد، او را به خانه میبرد و مراقبت از او را بر عهده میگیرد. در همین حین، «ماندانا» و «آرش»، زوجی که پس از سالها زندگی در آلمان به ایران بازگشتهاند، با بیماری سخت ماندانا روبهرو هستند و تلاش میکنند آخرین ماههای زندگی را در کنار دوستان و خاطرات قدیم سپری کنند. «مسعود»، مدیر کافه بانجو با خاطرات همسر ازدسترفتهاش زندگی میکند و کافه را به پناهگاهی برای خود و دیگران بدل ساخته است. داستان با رفتوآمد شخصیتها به کافه، شکلگیری دوستیهای تازه، خاطرهنویسیهای ماندانا و تعاملات روزمرهٔ اهالی خیابان چنار پیش میرود. گربهٔ نارنجی پس از بهبودی، مدتی مهمان خانهٔ ماندانا و آرش و بخشی از جمع دوستانهٔ آنها میشود. داستان با توصیف روزهای کوتاه پاییزی، جشن تولدها، دورهمیها و لحظات تلخ و شیرین زندگی ادامه مییابد و در نهایت، بر اهمیت دوستی، همدلی و لذتبردن از لحظات سادهٔ زندگی تأکید میکند.
چرا باید کتاب از پاییز تا اکتبر را بخوانیم؟
این کتاب، تصویری از زندگی شهری و روابط انسانی را به نمایش میگذارد که برای بسیاری از خوانندگان آشنا و ملموس است. حضور گربهٔ نارنجی بهعنوان پیونددهندهٔ داستانها و شخصیتها، به اثر حالوهوایی دلنشین میبخشد. «از پاییز تا اکتبر» به موضوعاتی چون دوستی، خاطره، بیماری، مهاجرت و بازگشت به خانه میپردازد و از خلال روایتهای روزمره، به ارزش لحظات ساده و پیوندهای انسانی اشاره دارد. این رمان برای کسانی که به داستانهای معاصر با محوریت زندگی روزمره و روابط صمیمانه علاقه دارند، تجربهای خواندنی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر ایران و کسانی که به موضوعاتی مانند دوستی، خاطرهنویسی، مهاجرت، بیماری و پیوند انسان و حیوان علاقه دارند، مناسب است؛ همچنین این اثر میتواند برای کسانی که بهدنبال داستانهایی با فضای گرم و شخصیتپردازی ملموس هستند، خواندنی باشد.
بخشی از کتاب از پاییز تا اکتبر
«همه فکر میکنن که گربهها موجودات تنبل و ازخودراضی هستند. اونها تمام طول روز یه گوشه میشینن. به صورت وسواسگونه خودشون رو تمیز میکنن. همیشه این خودشون هستن که تصمیم میگیرن ازبین آدمها به کی روی خوش نشون بدن و از کی دوری کنن.
همینطور بنظر میرسه که هیچوقت نمیتونید توجه و علاقهٔ اونهارو حتی با غذای مورد علاقشون بخرید.
گربهها دوست دارن که انتخابگر باشن. هروقت که دلشون خواست بازی میکنن و تا هروقت که صلاح بدونن حتی تا ساعتها توی مکانی که دوست دارن میخوابن و شماهم هیچوقت نمیتونید علارغم میل باطنیشون اونهارو مجبور به انجان کاری که دوست ندارن بکنید.
نارنگی هرشب روی سکوی باریک جلوی پنجرهٔ بزرگ و سفیدرنگ خونه جدید میشست و از پنجره به خیابون جلوی روش نگاه میکرد. این کار رو دوست داشت و ساعتها بیوقفه میتونست از اون دقایق لذت ببره.
تا قبلاز زخمی شدن پای گربه اون تو هیچ خونهای زندگی نکرده بود. حالا بنظر میرسید از اینکه یه جای گرمونرم واسش دستوپا شده خوشحال بنظر میرسه. با اینحال گاهی اوقات فکر کردن به روزها و شبهایی که جلوی در کافه میشست تموم روز به صدای موسیقی که از اونجا شنیده میشد گوش میداد؛ حسابی قلقلکش میداد.
گربه هیچوقت وارد کافه نشد اما برای فهمیدن داستانهای مختلفی که اون تو اتفاق میوفتاد احتیاجی به نزدیک شدن به آدماش نداشت.»
حجم
۷۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۷۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
نظرات کاربران
با احترام نسخه ویرایش شده تو راهه.صبور باشید🙏🌹❤️