
کتاب در پنجه سای خیال
معرفی کتاب در پنجه سای خیال
کتاب الکترونیکی «در پنجهسای خیال» نوشتهٔ مجتبی صفوی و با ویراستاری مریم شیرازی، توسط نشر سخنگستر منتشر شده است. این اثر در قالب داستانی بلند، به روایت تجربههای تلخ و شیرین نسلی میپردازد که در میانهٔ جنگ، دگرگونیهای اجتماعی و بحرانهای هویتی، با خاطرات و خیالهای خود دستوپنجه نرم میکنند. نویسنده با نگاهی به گذشته و اکنون، زندگی شخصیتهایی را به تصویر میکشد که در دل تاریکی و انزوا، به دنبال معنایی برای رنج و امید خود هستند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب در پنجه سای خیال
«در پنجهسای خیال» اثری داستانی است که در بستری از واقعیتهای اجتماعی و تاریخی دهههای اخیر ایران شکل گرفته است. مجتبی صفوی در این کتاب، با بهرهگیری از عناصر خاطره، روایت اولشخص و بازگشتهای مکرر به گذشته، تصویری از زندگی نسلی ارائه میدهد که درگیر جنگ، تحولات اجتماعی و بحرانهای فردی است. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای پیوسته و گاه پراکنده است؛ فصلها با خاطرات، تداعیها و تجربههای شخصیت اصلی پیش میروند و مرز میان واقعیت و خیال در آن بارها جابهجا میشود. نویسنده با تکیهبر جزئیات زندگی روزمره، فضای زندان، خاطرات کودکی و عشقهای ناکام، تلاش کرده است تا لایههای پنهان روان انسان معاصر را به نمایش بگذارد. این کتاب نهتنها داستانی دربارهٔ جنگ و اسارت، بلکه روایتی از جستوجوی هویت، مواجهه با گذشته و تلاش برای معنا دادن به رنجهای فردی و جمعی است. «در پنجهسای خیال» با زبانی توصیفی و نگاهی دروننگر، تجربهٔ زیستن در دورانهای پرتلاطم را بازتاب میدهد و خواننده را به سفری میان خاطره و واقعیت میبرد.
خلاصه داستان در پنجه سای خیال
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «در پنجهسای خیال» با تصویری از مردانی سالخورده در اتاقی نیمهتاریک آغاز میشود؛ جایی که شخصیت اصلی، جوانی گرفتار در زندان الرشید بغداد، خود را در میان پیرمردانی مییابد که هرکدام گذشتهای پرماجرا و اکنونی تلخ دارند. روایت با بازگشت به گذشتههای دور و نزدیک، خاطرات کودکی، خانهٔ بیبی، و عشق ناکام به دختری به نام سلوا، پیش میرود. فضای داستان آمیخته با هراس، ناامیدی و امیدهای گاهبهگاه است؛ شخصیت اصلی در دل جنگ و اسارت، با خاطرات و خیالهایش زندگی میکند و گذشته را بارها مرور میکند. در بخشهایی از داستان، حملههای هوایی، بمباران شهر و آشفتگیهای اجتماعی به تصویر کشیده میشود. شخصیت اصلی با موجی از احساسات متضاد، از شور و هیجان جوانی تا ترس و تردید، روبهروست. او در میان تمرینهای نظامی، ثبتنام برای اعزام به جبهه و تجربههای تلخ اسارت، همواره به گذشته و خاطرات خانه، خانواده و عشقش بازمیگردد. روایت، مرز میان واقعیت و خیال را بارها درمینوردد؛ خاطرات کودکی، ترسهای عمیق و رازهای خانوادگی در ذهن شخصیت اصلی زنده میشوند و او را در دل تاریکی و انزوا همراهی میکنند. در این میان، پرسشهایی دربارهٔ سرنوشت، انتخاب، معنای رنج و امید، و هویت فردی و جمعی مطرح میشود. داستان با نگاهی تردیدآمیز به گذشته و آینده، خواننده را با تجربهٔ زیستن در شرایطی دشوار و پرابهام همراه میکند، بیآنکه پایانی قطعی یا پاسخی روشن ارائه دهد.
چرا باید کتاب در پنجه سای خیال را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی چندلایه و درهمتنیده، تجربههای زیستهٔ نسلی را بازتاب میدهد که در میانهٔ جنگ، دگرگونیهای اجتماعی و بحرانهای هویتی، با خاطرات و خیالهای خود روبهرو شدهاند. «در پنجهسای خیال» بهویژه برای کسانی جذاب است که به روایتهای دروننگر، بازتاب روان انسان در شرایط بحرانی و تلاقی واقعیت و خیال علاقه دارند. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، خاطرات خانوادگی و تجربههای اسارت، تصویری ملموس از رنج، امید و جستوجوی معنا ارائه داده است. این کتاب فرصتی برای تأمل دربارهٔ هویت، سرنوشت و نقش خاطره در شکلگیری زندگی فردی و جمعی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی، روایتهای جنگ و اسارت، و کسانی که دغدغهٔ هویت، خاطره و روانشناسی فردی دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال بازتاب تجربههای نسلی در بستر تاریخ معاصر ایران هستند، «در پنجهسای خیال» انتخابی خواندنی خواهد بود.
بخشی از کتاب در پنجه سای خیال
«مردانی با موهایی سفید همچون برف به دیوار اتاقی نیمهتاریک تکیه دادهاند. زانوهایشان را جمع کرده، ساقها را که مثل چوبهایی خشک و تکیدهاند، در آغوش گرفتهاند. گویی کالبد نحیفشان تنها چیزی است که برایشان باقی مانده. گاه چنان در افکار خود غرق میشوند که انگار جز خیال چیزی نیستند. سفر خیال در انزوا جلوهای از بیکرانگی درون است. بیرون تنها دیوار است و در بستهای که امید دارند روزی - هرچند دیر - باز شود. انگار با ورود من برای لحظاتی همه فراموش میکنند که مدتهای مدیدی است در دخمهای نیمهتاریک و نمور روح و جسمشان در حال پوسیدن است. پوست بیرنگ و رمق دستها و چهرهها نشان از فراغ درازمدت آفتاب دارد. چهبسا اگر نور آفتاب بر آنها بتابد، احساس غربت کند. چروکهای ریز زیر چشمها و پلکهای افتاده گواه عمر سپریشده است. عمری که معلوم نیست چه مقدارش را در این دخمهی نیمهتاریک گذراندهاند. دوران پیری را در چنین دخمهای گذراندن دلهرهآور است. آنها که در شامگاهان زندگی خود به سر میبرند به غذای خوب، تحرک و روحیه نیاز دارند. غذای یکنواخت اینجا حداقلی برای زنده ماندن است. جایی برای جنبوجوش نیست. روحیههایشان هم مدتهاست در لایههای یأس و ناامیدی پیچیده شده است. هیچ معلوم نیست این نکبت تا کی دوام دارد. تنها خوبی زمان این است که از حرکت بازنمیایستد و در هر حال میگذرد. خطی یا دایرهوار فرقی نمیکند. میگذرد و لحظاتش دیگر برنمیگردد. بهتر که لحظههای سخت برنگردند. هرچند خاصیت بیبازگشتی برای لحظههای خوب هم صادق است.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه