
کتاب ماهی کشی
معرفی کتاب ماهی کشی
کتاب الکترونیکی «ماهیکشی» نوشتهٔ امیرساسان زروانی مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این اثر در ۷۵ صفحه، با نگاهی به تجربههای زیسته و دغدغههای انسانی، روایتهایی را از دل طبیعت، رودخانهها و مواجههٔ انسان با ماهیگیری و شکار ارائه میدهد. داستانها در بستر قرن ۱۵ هجری شمسی شکل گرفتهاند و با زبانی تصویری و گاه طنزآمیز، به رابطهٔ انسان و طبیعت میپردازند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ماهی کشی
«ماهیکشی» اثری در قالب داستان کوتاه است که با محوریت ماهیگیری و تجربههای پیرامون آن، به روایتهایی از زندگی، طبیعت و مواجهههای انسانی میپردازد. امیرساسان زروانی در این کتاب، با بهرهگیری از خاطرات، مشاهدات و تخیل، داستانهایی را خلق کرده که هرکدام در فضایی متفاوت، اما با دغدغهای مشترک، پیش میروند. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای کوتاه و اپیزودیک است؛ هر داستان، ماجرایی مستقل اما مرتبط با مضمون کلی کتاب یعنی نسبت انسان با طبیعت و مفهوم شکار و صید را بازتاب میدهد. فضای داستانها اغلب در کنار رودخانهها، تالابها و مناظر طبیعی شکل میگیرد و شخصیتها درگیر پرسشهایی دربارهٔ ماهیگیری، شکار، مرگ و زندگی هستند. این کتاب در دورهای معاصر نوشته شده و با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، به عادتها، باورها و تناقضهای انسان معاصر در مواجهه با طبیعت میپردازد. «ماهیکشی» با روایتهایی کوتاه و متنوع، تصویری از فرازونشیبهای زیستن در کنار طبیعت و تأمل در معنای شکار و صید ارائه میدهد.
خلاصه داستان ماهی کشی
در «ماهیکشی»، امیرساسان زروانی مجموعهای از داستانهای کوتاه را پیش روی خواننده میگذارد که هرکدام حول محور ماهیگیری و تجربههای زیسته در دل طبیعت شکل گرفتهاند. روایتها از زاویهٔ دید راوی یا شخصیتهایی که اغلب خود را در نقش شکارچی، ماهیگیر یا ناظر طبیعت میبینند، بیان میشوند. داستانها با توصیف مناظر طبیعی، رودخانهها، تالابها و لحظات انتظار و هیجان ماهیگیری آغاز میشوند و به تدریج به تأملاتی دربارهٔ معنای شکار، مرگ، زندگی و اخلاق انسانی میرسند. در این روایتها، ماهیگیری تنها یک فعالیت تفریحی یا ورزشی نیست؛ بلکه بهانهای برای مواجهه با خود، طبیعت و پرسشهای بنیادین دربارهٔ چرخهٔ زندگی و مرگ است. شخصیتها گاه با حسرت، گاه با طنز و گاه با تردید به رفتار خود و دیگران در قبال طبیعت نگاه میکنند. در برخی داستانها، راوی با حیوانات و عناصر طبیعت گفتوگو میکند و از زبان آنها به نقد رفتارهای انسانی میپردازد. مضامینی چون لذت شکار، احساس گناه، توجیهات اخلاقی، خاطرات کودکی، و مواجهه با مرگ و زندگی ماهیان و دیگر موجودات، در سراسر کتاب تکرار میشوند. روایتها اغلب با پرسشهایی دربارهٔ چرایی ماهیگیری و تفاوت آن با ماهیکشی پایان مییابند و خواننده را به تأمل دربارهٔ مرزهای اخلاقی و معنای واقعی این فعالیت دعوت میکنند. در مجموع، «ماهیکشی» مجموعهای از روایتهای کوتاه و تودرتوست که با زبانی تصویری و گاه طنزآمیز، تجربههای زیسته و دغدغههای انسانی را در بستر طبیعت به تصویر میکشد.
چرا باید کتاب ماهی کشی را بخوانیم؟
این کتاب با روایتهایی کوتاه و متنوع، فرصتی برای تجربهٔ زیستن در کنار طبیعت و تأمل در معنای شکار و صید فراهم میکند. «ماهیکشی» نهتنها به ماجراهای ماهیگیری و لحظات هیجانانگیز آن میپردازد، بلکه با نگاهی انتقادی و طنزآمیز، به پرسشهای اخلاقی و فلسفی دربارهٔ رابطهٔ انسان و طبیعت نزدیک میشود. خواندن این اثر میتواند دریچهای تازه به تجربههای زیسته، خاطرات کودکی، و مواجهه با مرگ و زندگی در دل طبیعت بگشاید. همچنین، کتاب با تصویرسازیهای زنده و روایتهای تودرتو، مخاطب را به سفری درونی و بیرونی میبرد که در آن، مرز میان شکارچی و شکار، انسان و طبیعت، بارها جابهجا میشود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان داستان کوتاه، دوستداران طبیعت، کسانی که دغدغههای محیطزیستی دارند و افرادی که به تأملات فلسفی و اخلاقی دربارهٔ رابطهٔ انسان و طبیعت علاقهمندند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که تجربه یا علاقهای به ماهیگیری و فعالیتهای مشابه دارند، این کتاب میتواند جذاب و آشنا باشد.
بخشی از کتاب ماهی کشی
«شب شده بود و صدای زنحرهها در هوا طنین انداخته بود. حیرحیرکها گو در برنام بهترین صدای سال با هم به رقابت میپرداختند و با تمام اشتیاق میخواندند. صدای شب دلنشین و وهمآلود است؛ صدای شکار و شکارچی. از زمانی آغاز میشود که شب روز را شکار میکند و در دل خود. صدها شکارجی را حا میدهد. من نیز یک شکارجی بودم؟! آری» شاید بیرحمترینشان! در کنار رودخانه» که همچون غولی آبیرنگ در جریان بود. آرام به کمین نشسته بودم و با روح رودخانه سخن میگفتم یا شاید هم از او خواهش و تمنا میکردم. همیشه وقتی شب به دل سیاه رودخانه مینگریستم» انواع هیولاها را میدیدم که از زیر پوست سیاه آب مرا مینگریستند. با وجود رعب و ترس بسیار هیجانانگیز بود. ماهیانی به بزرگی رژیاهای دوردستم گاهی به سطح آب شتکی میزدند؛ شاید بازی میکردند؛ شاید هم خلوت شب وقت رقص عشقبازیشان بود! میلیونها بچهماهی گو در همین شبهای مهتابی متولد ی تسد فده کنار رودخانه هوا مرطوب بود و کمی سرد. آتش کوچکی در نزدیکی روشن کرده بودم که فارغ از من با باد میرقصید. من خالق او بودم» ولی محتاحترین خالق! سگی در دوردست زوزه کشید. قورباغه جوابش را داد و جغدی پر کشید به دل سیاه شب و من همچنان در سکوت خیالبافی میکردم. افسانه میساختم از ماهیان غولآساء ماهیان قاتل» ماهیان پریزاده ماهیان ناقصالخلقه. ماهیانی با شکمهای پرمروارید و خلاصه. قصههایی که هر جند دقیقه از دل آب بیرون میآمد.»
حجم
۳۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۳۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه