
کتاب شوالیه سفید
معرفی کتاب شوالیه سفید
کتاب الکترونیکی «شوالیهٔ سفید» نوشتهٔ محمدحسین شهنازی (با نام مستعار دلارامنگار) و با ویراستاری زهرا صنوبری، توسط نشر متخصصان منتشر شده است. این اثر در قالب داستانی بلند و در ۸۲ صفحه روایت میشود و فضای آن در ژانر داستانهای فارسی معاصر جای میگیرد. «شوالیهٔ سفید» با نگاهی به سنتهای داستاننویسی وامدار ادبیات فانتزی و ماجراجویانه است و ماجرای قهرمانی را در بستری خیالی و پرحادثه دنبال میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شوالیه سفید
در «شوالیهٔ سفید» محمدحسین شهنازی، داستانی فانتزی و ماجراجویانه روایت میشود که در سرزمینی خیالی و با شخصیتهایی رنگارنگ شکل میگیرد. این کتاب در قالب داستان بلند نوشته شده و با زبانی تصویری و توصیفهای جزئی، فضای کاخها، شهرها و دشتهای دوردست را پیش چشم خواننده مینشاند. روایت، از دل سنتهای داستانگویی کلاسیک الهام گرفته و در عین حال با عناصر مدرن و طنزآمیز ترکیب شده است. ساختار کتاب خطی است و ماجراها بهصورت پیوسته و با تمرکز بر شخصیت اصلی، یعنی شوالیه، پیش میرود. در کنار روایت ماجراجویی، دغدغههایی چون وفاداری، هویت، دوستی و جستوجوی حقیقت نیز در لایههای داستان حضور دارند. فضای داستان، آمیزهای از واقعیت و خیال است و شخصیتها هرکدام با ویژگیهای خاص خود، به پیشبرد روایت کمک میکنند. این اثر، نمونهای از داستاننویسی معاصر فارسی است که با بهرهگیری از عناصر فانتزی، تجربهای متفاوت برای علاقهمندان به ادبیات داستانی فراهم آورده است.
خلاصه داستان شوالیه سفید
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «شوالیهٔ سفید» با معرفی شوالیهای آغاز میشود که در سرزمینی آباد و رنگارنگ، نزد پادشاه جایگاهی ویژه دارد. ماجرا از جشنی بزرگ در کاخ آغاز میشود که شوالیه به آن دعوت شده است. در همان آغاز جشن، خبر گمشدن تاج پادشاه به گوش میرسد و شوالیه مأمور یافتن آن میشود. روایت، شوالیه را در مسیر جستوجوی تاج همراهی میکند؛ سفری که او را از شهر و کاخ به دشتها، جنگلها و آبجوخوریهای ناشناخته میکشاند. در این مسیر، شوالیه با شخصیتهایی چون گابلین، شاهدخت، وزیر، نگهبانان و افراد ناشناس روبهرو میشود و هرکدام نقشی در پیشبرد ماجرا دارند. شوالیه در جریان جستوجو، با خطراتی چون دزدان، تلهها و سوءظن دیگران مواجه میشود و حتی ناخواسته درگیر ماجرای قتلی میگردد که او را به گروهی از یاغیان پیوند میزند. در این میان، دوستیها و دشمنیها شکل میگیرد و شوالیه ناچار است میان وفاداری به پادشاه و بقا در دنیای بیرحم بیرون، راهی بیابد. روایت با طنز، دیالوگهای زنده و توصیفهای جزئی، فضای پررمزوراز و گاه سوررئال داستان را میسازد. دغدغههای انسانی چون اعتماد، عشق، ترس و امید در دل ماجراها تنیده شدهاند و شوالیه در هر گام، با انتخابهایی تازه روبهرو میشود. پایان داستان باز است و سرنوشت شوالیه و تاج پادشاه، در هالهای از ابهام باقی میماند.
چرا باید کتاب شوالیه سفید را بخوانیم؟
«شوالیهٔ سفید» با ترکیب عناصر فانتزی، ماجراجویی و طنز، تجربهای متفاوت از داستاننویسی معاصر فارسی ارائه میدهد. روایت، خواننده را به دنیایی خیالی میبرد که در آن، شخصیتها و موقعیتها هم آشنا و هم غریباند. این کتاب با پرداختن به مضامینی چون وفاداری، هویت، دوستی و جستوجوی حقیقت، فرصتی برای تأمل دربارهٔ انتخابها و پیامدهایشان فراهم میکند. همچنین، فضای پرحادثه و روایت پرکشش، مخاطب را تا پایان با خود همراه نگه میدارد و امکان همذاتپنداری با شخصیت اصلی را بهخوبی فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فانتزی، ماجراجویانه و روایتهای پرحادثه مناسب است. همچنین، کسانی که به دنبال تجربهای تازه در ادبیات داستانی فارسی هستند یا دغدغههایی چون هویت، وفاداری و جستوجوی حقیقت دارند، میتوانند از خواندن این اثر لذت ببرند.
بخشی از کتاب شوالیه سفید
«روزی در زمانها و جاهای بس دور و شاید هم نزدیک سرزمینی بود آباد و رنگدانه. در این سرزمین بزرگ شوالیهای بود که در دل پادشاه جایگاه پایدار و بالایی داشت. روزی در کاخ بر این بود که مهمانی بزرگی برپا شود. پادشاه و درباریان این جشن را آماده میکردند. امروز: روز آن فرارسیده. شوالیه خود را ورزید و سوار اسبش شد. خانه شوالیه دور از شهر و در کنار دهکدهای ریز با مردمانی مداراگر بود. آنگاه شوالیه گذراء با خوشرویی از آنجا دور شد. راه کاخ و شهر دور نبود نمایان بود. پس از چندی راندن, به دروازه آهنین شهر آمد، افسار اسب را به روی سینهاش کشید و ایستاد و بلند ندا داد: «نگهبانان! باز کنید.» نگهبانی در جایگاه دیدبانی پا نهده بود و با شکم گندهاش که از زیر پوشش نگهبانی برآمده و انگوری در دستش گرفته بود و حبهحبه میخورد، گفت: «آن است که جشنی برگزار شود. تو هم میروی؟» شوالیه با پوزخندی بر لبانش گفت: «آری میدانم پادشاه مرا فراخوانده.»
حجم
۴۸۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۴۸۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه