
کتاب راز قصه گو
معرفی کتاب راز قصه گو
کتاب راز قصه گو با عنوان انگلیسی The storyteller's secret، نوشته سجل بادانی با ترجمه امید حسینی، داستانی عمیق از تجربههای زیستهی زنی به نام جایا است که با چالشهای ناباروری، سقطجنینهای مکرر و فروپاشی زندگی مشترک خود دستوپنجه نرم میکند. نشر همراز در سال ۱۴۰۳ این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در دستهی رمانهای معاصر قرار میگیرد و با نگاهی انسانی و چندلایه، به موضوعاتی چون فقدان، هویت، خانواده و ریشههای فرهنگی میپردازد. داستان کتاب از نیویورک آغاز میشود و با سفر جایا به هند، لایههای پنهان گذشتهی خانواده و رازهای ناگفتهی مادرش را واکاوی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب راز قصه گو اثر سجل بادانی
کتاب راز قصهگو رمانی از سِجَل بادانی است که با محوریت زندگی جایا، زنی هندیتبار ساکن آمریکا، روایت میشود. کتاب با زبانی صمیمی و روایتی خطی، به بحرانهای عاطفی و خانوادگی شخصیت اصلی میپردازد؛ از تلاشهای بیثمر برای مادرشدن تا جدایی از همسر و مواجهه با گذشتهی خانوادگی. داستان در دو بستر جغرافیایی و فرهنگی متفاوت، یعنی آمریکا و هند، جریان دارد و با سفر جایا به سرزمین مادری، پیوندهای عمیقتری میان نسلها و رازهای خانوادگی شکل میگیرد.
سجل بادانی با بهرهگیری از خاطرات کودکی، روابط والدین و جستوجوی هویت، تصویری ملموس از کشمکشهای درونی و بیرونی شخصیتها ارائه داده است. کتاب راز قصهگو نهتنها داستانی دربارهی فقدان و اندوه، بلکه روایتی دربارهی جستوجوی معنا، آشتی با گذشته و کشف حقیقتهای پنهان در دل خانواده است.
خلاصه داستان راز قصه گو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان راز قصهگو با روایت جایا، خبرنگاری هندیتبار در نیویورک، آغاز میشود که پس از سالها تلاش برای بچهدارشدن و تجربهی چند سقطجنین، زندگی مشترکش با پاتریک به بنبست میرسد. جایا که درگیر اندوه و احساس شکست است، به خانهی والدینش بازمیگردد و رابطهی سرد و پر از سوءتفاهم با مادرش، لنا، دوباره زنده میشود. نامهای از هند خبر بیماری پدربزرگ جایا را میآورد و او تصمیم میگیرد به سرزمین مادری سفر کند؛ سفری که نهفقط برای وداع با گذشته، بلکه برای کشف رازهای ناگفتهی خانواده و هویت خودش است. در هند، جایا با راوی، خدمتکار قدیمی خانواده، روبهرو میشود و از طریق او با گذشتهی مادر و مادربزرگش آشنا میشود.
روایتهایی از نظام طبقاتی، فقر و روابط پیچیدهی خانوادگی، لایههای تازهای به زندگی جایا میافزاید. او در خانهی کودکی مادرش، با خاطرات و رازهایی مواجه میشود که سالها پنهان ماندهاند و حالا باید با آنها روبهرو شود. داستان با پیوندزدن گذشته و حال، جایا را به درک تازهای از خودش و خانوادهاش میرساند، بیآنکه پایانی قطعی یا کلیشهای برای رنجها و جستوجویش رقم بزند.
چرا باید کتاب راز قصه گو را بخوانیم؟
رمان راز قصهگو با پرداختن به موضوعاتی چون ناباروری، فقدان، مهاجرت و جستوجوی هویت، تجربههایی را به تصویر کشیده که کمتر در رمانهای معاصر روایت شدهاند. این کتاب با ترکیب دو فرهنگ متفاوت و نمایش تأثیر گذشته بر زندگی امروز، فرصتی برای همدلی با شخصیتهایی فراهم میکند که درگیر بحرانهای عاطفی و خانوادگیاند. سفر جایا به هند و مواجهه با ریشههای خانوادگیاش نهتنها داستانی شخصی، بلکه بازتابی از دغدغههای جمعی دربارهی هویت، تعلق و آشتی با گذشته است. خواندن کتاب راز قصهگو برای کسانی که به داستانهای چندلایه و شخصیتمحور علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز خواهد بود.
خواندن کتاب راز قصه گو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی هویت، مهاجرت، روابط خانوادگی و تجربهی فقدان یا ناباروری دارند. همچنین برای علاقهمندان به رمانهایی با محوریت کشف رازهای خانوادگی و پیوند نسلها مناسب است.
درباره سجل بادانی
سجل بادانی، که پیشتر وکیل بوده است، نویسندهای پرفروش در فهرستهای یواسای تودی، واشنگتن پست و والاستریت ژورنال است. او با رمانهای رازِ راوی و ردِ بالهای شکسته به شهرت جهانی رسید. بادانی همچنین فینالیست جایزهی بهترین اثر داستانی گودریدز و فلوشیپ نویسندگی ABC/Disney بوده است. آثار او تاکنون به بیش از ۱۵ زبان ترجمه شدهاند و در کشورهای مختلف منتشر شدهاند. او هنگامی که نمینویسد، از مطالعه و سفر لذت میبرد و معمولاً آهنگهای بروس اسپرینگستین، بیانسه و اد شیرن در پسزمینهی زندگیاش پخش میشوند.
بخشی از کتاب راز قصه گو
«هفت سالم که بود، میخواستم دوچرخهسواری یاد بگیرم. مادرم دوچرخهای با چرخهای کمکی برایم خرید، اما کمکیها را باز کردم. پاهایم بهزور به رکاب میرسید. هر روز سوارش میشدم و هر روز میافتادم. یکی از این افتادنهایم خیلی شدید بود و ده بخیه روی پیشانیام بهجا گذاشت. بعد از آن، مادر دوچرخه را ازم گرفت و در گاراژ قفلش کرد. وقتی دعوایش کردم، گفت یا باید بیخیال دوچرخه شوم یا صبر کنم تا بزرگتر شوم. به حرفش گوش ندادم و یواشکی دوچرخه را بیرون بردم. روز بعد که داشتم باهاش از تپه پایین میرفتم، دستم شکست و لبم جر خورد. درجا دوچرخه را به بچهٔ همسایهمان داد.»
حجم
۳۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۳ صفحه
حجم
۳۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۳ صفحه