کتاب قدرت

کتاب الکترونیکی «راهنمای زنان برای زندگی و رهبری بدون احساس شرمساری» نوشتهٔ کمی نکواپیل با پیشگفتاری از الیزابت گیلبرت و ترجمهٔ پیتا دارابی، توسط نشر اندیشه مولانا منتشر شده است. این اثر به موضوع قدرت، رهبری و خودسازی زنان می‌پردازد و تلاش می‌کند با روایتی شخصی و تحلیلی، راهکارهایی برای بازیابی و تملک قدرت فردی و اجتماعی زنان ارائه دهد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب قدرت

در «راهنمای زنان برای زندگی و رهبری بدون احساس شرمساری»، کمی نکواپیل با تکیه‌بر تجربه‌های شخصی و حرفه‌ای خود، به بررسی مفهوم قدرت در زندگی زنان می‌پردازد. این کتاب در قالب ناداستان و با ساختاری روایی، تلاش می‌کند تصویری از چالش‌ها و فرصت‌های زنان در مسیر رهبری و خودابرازی ارائه دهد. نویسنده با بهره‌گیری از داستان‌های واقعی، تحلیل‌های اجتماعی و تمرین‌های عملی، قدرت را به پنج عنصر اساسی تقسیم می‌کند: حضور، مالکیت، خرد، برابری و مسئولیت‌پذیری. کتاب با زبانی صریح و بی‌پرده، به موضوعاتی چون نژاد، جنسیت، شرمساری، ساختارهای قدرت و نقش زنان در تغییر این ساختارها می‌پردازد. روایت‌های شخصی نویسنده و زنان دیگر، به خواننده کمک می‌کند تا با لایه‌های پنهان قدرت و موانع درونی و بیرونی آن آشنا شود. این اثر نه‌تنها به زنان، بلکه به هر فردی که دغدغهٔ رهبری، خودشناسی و تغییر اجتماعی دارد، نگاهی تازه به مفهوم قدرت و راه‌های دستیابی به آن ارائه می‌دهد.

خلاصه کتاب قدرت

کتاب «راهنمای زنان برای زندگی و رهبری بدون احساس شرمساری» با روایت زندگی شخصی کمی نکواپیل آغاز می‌شود؛ زنی سیاه‌پوست که در انگلستان از والدین نیجریه‌ای متولد شده و سال‌های کودکی و نوجوانی خود را در خانواده‌های سفیدپوست سپری کرده است. نویسنده با بازگویی تجربه‌های تلخ و شیرین خود، از احساس بی‌تعلقی، تبعیض نژادی و تلاش برای جلب رضایت دیگران می‌گوید و نشان می‌دهد چگونه این تجربه‌ها بر شکل‌گیری هویت و رابطه‌اش با قدرت تأثیر گذاشته‌اند. در ادامه، کتاب به بازتعریف مفهوم قدرت می‌پردازد و آن را نه به‌عنوان ابزاری برای سلطه، بلکه به‌عنوان نیرویی درونی و سازنده معرفی می‌کند. نکواپیل با تکیه‌بر آموزه‌های شخصی و حرفه‌ای، قدرت را به پنج اصل حضور، مالکیت، خرد، برابری و مسئولیت‌پذیری تقسیم کرده است. او معتقد است که هر زن می‌تواند با شناخت و پرورش این عناصر، قدرت درونی خود را بازیابد و در مسیر رهبری و تأثیرگذاری اجتماعی گام بردارد. کتاب با روایت داستان‌هایی از زنان مختلف، به بررسی موانع فرهنگی، اجتماعی و روانی پیش‌روی زنان در مسیر قدرت می‌پردازد. نویسنده به نقش شرمساری، ترس از قضاوت و فشارهای اجتماعی اشاره می‌کند و راه‌هایی برای عبور از این موانع پیشنهاد می‌دهد. تمرین‌ها و پرسش‌هایی که در طول کتاب آمده‌اند، خواننده را به تأمل و اقدام عملی دعوت می‌کنند تا بتواند روایت قدرت خود را بازنویسی کند و به‌جای پذیرش نقش‌های تحمیلی، به خودابرازی و رهبری اصیل دست یابد.

چرا باید کتاب قدرت را بخوانیم؟

این کتاب با رویکردی مبتنی‌بر تجربه‌های زیسته و تحلیل‌های اجتماعی، به بازتعریف قدرت و رهبری زنان می‌پردازد. «راهنمای زنان برای زندگی و رهبری بدون احساس شرمساری» به‌جای ارائهٔ نسخه‌های کلیشه‌ای، با روایت‌های واقعی و تمرین‌های عملی، خواننده را به بازنگری در باورها و روایت‌های شخصی‌اش دربارهٔ قدرت دعوت می‌کند. این اثر به‌ویژه برای کسانی که با احساس شرمساری، خودکم‌بینی یا فشارهای اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، می‌تواند الهام‌بخش باشد تا مسیر تازه‌ای برای خودابرازی و رهبری بیابند. همچنین، کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون نژاد، جنسیت و ساختارهای قدرت، بستری برای گفت‌وگو و همدلی میان زنان با پیشینه‌های متفاوت فراهم می‌کند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای زنانی مناسب است که به‌دنبال بازیابی قدرت فردی، رهبری در زندگی شخصی یا حرفه‌ای و عبور از احساس شرمساری هستند. همچنین برای افرادی که دغدغهٔ برابری جنسیتی، عدالت اجتماعی و خودشناسی دارند، مفید خواهد بود. فعالان حوزهٔ زنان، مربیان، مدیران و هرکسی که به رشد فردی و اجتماعی علاقه‌مند است، می‌تواند از این کتاب بهره ببرد.

بخشی از کتاب قدرت

«ما زنان امروزی نسبت به مادران و مادربزرگ‌هایمان فرصت‌های بیشتری در اختیار داریم، بااین‌حال ساختارهای اجتماعی‌ای که باید وان ادعا و به دست آوردن برخی از این فرصت‌ها با آن‌ها درگیر شویم، هنوز هم می‌توانند ما را به‌سمت زیر سوال بردن بسیاری از ما مرعوب آن بوده و هستیم. در سراسر این کتاب شاهد آن خواهید بود که من از است. ما نیازی به زنانه کردن مفهوم آن جهت دل‌پذیرتر کردنش نداریم. ما باید این مفهوم را از نو تعریف کنیم و من می‌خواهم که از نو با این کلمه به شکلی مثبت آشنا شویم. زنان بی‌شماری مانند من به‌صورتی پرورش یافته‌اند که باور کنند که قدرت متعلق به دیگران است، مخرب است و در نتیجه هیچ علاقه‌ای به کاوش یا تلاش جهت به دست آوردن آن نداشته باشند. رابطهٔ من با قدرت عمدتاً رابطهٔ شکننده‌ای بوده است. در تجربهٔ من از زندگی، قدرت سفید بود- با یک مرد سفیدپوست کت‌وشلوارپوش با یک زن سفیدپوست که بلوند و لاغر بود. همچنین تحصیلات دانشگاهی برایم به معنای قدرت بود اگر مدرک داشتید، نسبت به کسی که نداشت، قدرت بیشتری داشتید. توانایی گرفتن مدارک دانشگاهی برایم با برتری مرتبط بود. با سفیدی مرتبط بود. که همه این‌ها به نوبهٔ خود با قدرت مرتبط بود.»