
کتاب دور از خانه پدری ام
معرفی کتاب دور از خانه پدری ام
کتاب الکترونیکی «دور از خانهٔ پدری» (Away from the Father’s House) نوشتهٔ جیل مکگیوِرینگ با ترجمهٔ حمیده رستمی و انتشار انتشارات لیوسا، روایتی داستانی از زندگی زنان و خانوادهها در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی پاکستان است. این رمان با نگاهی چندلایه به تجربهٔ زنان روستایی و شهری، تأثیر افراطگرایی و جنگ را بر زندگی روزمره و روابط خانوادگی به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دور از خانه پدری ام
«دور از خانهٔ پدری» داستانی است که در بستر تحولات معاصر پاکستان و منطقهٔ کوهستانی مطیر روایت میشود. کتاب با دو روایت موازی پیش میرود: یکی روایت دختری نوجوان از یک خانوادهٔ روستایی که با ورود طالبان و تغییرات اجتماعی و مذهبی، زندگیاش دگرگون میشود؛ و دیگری روایت زنی خبرنگار به نام «الن» که برای پوشش بحران پناهندگان و درگیریهای سیاسی به پاکستان آمده است. این دو روایت، با فاصلهٔ جغرافیایی و فرهنگی، اما با دغدغههایی مشترک دربارهٔ امنیت، آزادی و هویت زنان، به هم گره میخورند. اثر، تصویری از جامعهای در حال گذار را ارائه میدهد که در آن سنت، مذهب، خشونت و امید به آینده در هم تنیدهاند. کتاب در فضایی پرتنش و در دورهای که افراطگرایی مذهبی و جنگ داخلی بر زندگی مردم سایه انداخته، نوشته شده است و با تمرکز بر تجربههای زنان، به بررسی تأثیر این تحولات بر خانواده، عشق و آرزوهای فردی میپردازد.
خلاصه کتاب دور از خانه پدری ام
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! رمان با روایت لیلا، دختری نوجوان از یک خانوادهٔ روستایی در منطقهٔ مطیر آغاز میشود که زندگیاش با ورود طالبان و وضع قوانین سختگیرانه دگرگون میشود. ممنوعیت موسیقی، محدودیت حضور زنان در اجتماع و اجبار به پوشیدن برقع، فضای خانه و روستا را سنگین و پر از ترس میکند. لیلا که در آستانهٔ بلوغ و عاشق پسری به نام سعید است، با محدودیتهای تازه و فشارهای خانوادگی روبهرو میشود. در سوی دیگر، الن، خبرنگار غربی، برای پوشش بحران پناهندگان و درگیریهای سیاسی به پاکستان آمده و با واقعیتهای تلخ اردوگاههای پناهندگان و وضعیت زنان روبهرو میشود. روایت الن و لیلا بهتدریج به هم نزدیک میشود؛ جایی که بحران، خانوادهها را از هم میپاشد و امید به رهایی و تغییر، در دل شخصیتها زنده میماند. داستان با تمرکز بر روابط خانوادگی، عشق، مقاومت زنان و تأثیر جنگ و افراطگرایی بر زندگی روزمره، پیش میرود و تصویری ملموس از رنج و امید در دل بحران ارائه میدهد.
چرا باید کتاب دور از خانه پدری ام را خواند؟
این کتاب با روایت دوگانه و پرداختن به زندگی زنان در شرایط بحرانی، تصویری چندوجهی از تأثیر افراطگرایی، جنگ و مهاجرت بر خانواده و هویت فردی ارائه میدهد. خواننده با تجربهٔ زنان روستایی و شهری، و همچنین با چالشهای خبرنگاری در مناطق بحرانزده آشنا میشود. اثر، همزمان که به مسائل اجتماعی و سیاسی میپردازد، به روابط انسانی، عشق و مقاومت نیز توجه دارد و مخاطب را با لایههای پنهان جامعه و خانواده روبهرو میکند.
خواندن کتاب دور از خانه پدری ام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی، روایتهای زنان، و کسانی که دغدغهٔ مسائل مهاجرت، جنگ و تأثیر تحولات سیاسی بر زندگی روزمره را دارند، مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که به روایتهای چندصدایی و داستانهایی با زمینهٔ فرهنگی و جغرافیایی متفاوت علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب دور از خانه پدری ام
«با اینکه دومین ماه بهار بود و منطقهٔ ما کوهستانی، گرما بیداد میکرد. من بهتنهایی بیرون بودم. میرفتم آب بیاورم. شاد و بیخیال، مسیر را مارپیچ طی میکردم و سطل را در دستم تاب میدادم. از شدت گرما احساس میکردم موهایم زیر روسری توی سرم فرو میرود و پوست سرم خارش گرفته بود. در باغهای پرسایهٔ پاییندست مسیر، مردها مشغول چیدن هلوها و آلوهای رسیده بودند. در جادهٔ باریک پشت سر آنها خودرویی به طرف شهر میرفت و خاک هوا میکرد. وقتی از نظر ناپدید شد، سروصدایی هم که به راه انداخته بود فروکش کرد و سکوت دوباره در آن هوای گرم جا خوش کرد. من داشتم طرز راه رفتن تازهای را تمرین میکردم. مثل دخترهای بزرگتر دهکده، پشتم را شق و رق نگه میداشتم و با ناز و اطوار راه میرفتم. مجسم میکردم سعید تماشایم میکند، مثل بعضی وقتها که این کار را میکرد؛ به من نزدیک نمیشد اما در راه رفت و برگشت مدرسه، دنبالم میآمد. یاد صورت خوشترکیب و چشمهای سیاهش افتادم و قدمهایم را موزونتر کردم. صدایی آمد. ایستادم. صدای دنگدنگ بود. صدایی ضعیف. ایستادم و گوش دادم. صدای چکش بود. منظم و محکم. صدا از سمت چپم میآمد، از نزدیک مسجد. دولادولا از لای علفها جلو خزیدم و خودم را به خرپشتهٔ یک خانه رساندم. نفسم را در سینه حبس کردم و به آن طرف دیوار چشم انداختم.»
حجم
۸۷۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۸۷۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه