تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب خاک آمریکا
معرفی کتاب خاک آمریکا
معرفی کتاب خاک آمریکا
کتاب الکترونیکی «خاک آمریکا (نشت شوریدگیهای مهاجری رها در بند)» نوشتهٔ «جیناین کامینز» و با ترجمهٔ «هاجر شکری» و «اماناله ارغوان» توسط انتشارات «در قلم» منتشر شده است. این رمان در دستهٔ داستانهای آمریکایی معاصر قرار میگیرد و به موضوع مهاجرت، خشونت و تلاش برای بقا میپردازد. داستان، زندگی مادری مکزیکی و پسرش را دنبال میکند که پس از یک فاجعه خانوادگی، ناچار به فرار و عبور از مرزها میشوند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خاک آمریکا
«خاک آمریکا» اثری است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده و به سرعت توجه بسیاری را به خود جلب کرد. داستان در بستر خشونتهای کارتلهای مواد مخدر مکزیک و بحران مهاجرت به ایالات متحده شکل میگیرد. نویسنده با تمرکز بر تجربهٔ شخصی و خانوادگی شخصیتها، تصویری از رنج، امید و ناامیدی مهاجران ارائه میدهد. روایت کتاب از زاویهٔ دید مادری به نام «لیدیا» و پسرش «لوکا» پیش میرود که پس از قتل عام خانوادهشان، مجبور به فرار میشوند. این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون ترس، فقدان، هویت و جستوجوی امنیت، تصویری ملموس از واقعیتهای مهاجرت غیرقانونی و چالشهای آن ارائه میدهد. فضای داستان، همزمان با خشونت و امید، خواننده را به دل بحرانهای اجتماعی و انسانی مکزیک و مرز آمریکا میبرد.
خلاصه کتاب خاک آمریکا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با حملهٔ مرگبار به خانوادهٔ «لیدیا» در آکاپولکو آغاز میشود؛ جایی که شوهرش، روزنامهنگاری است که دربارهٔ کارتلهای مواد مخدر مینویسد. پس از قتل عام خانواده، لیدیا و پسر هشتسالهاش، لوکا، تنها بازماندگان حادثهاند. آنها مجبور میشوند خانه و زندگیشان را رها کنند و برای نجات جان خود، سفری خطرناک را به سوی مرز آمریکا آغاز کنند. در این مسیر، با مهاجران دیگری روبهرو میشوند که هرکدام داستانی از رنج و امید دارند. کتاب، مراحل مختلف این سفر را با جزئیات احساسی و واقعگرایانه روایت میکند: از ترس دائمی تعقیب، عبور از مناطق خطرناک، مواجهه با خشونت و بیاعتمادی، تا لحظات کوتاه آرامش و همدلی میان مهاجران. در طول مسیر، رابطهٔ مادر و پسر عمیقتر میشود و هر دو با واقعیتهای تلخ و گاه غیرمنتظرهٔ مهاجرت روبهرو میشوند. داستان، بدون افشای پایان، تصویری از تلاش برای بقا، امید به آینده و هزینههای انسانی مهاجرت را به نمایش میگذارد.
چرا باید کتاب خاک آمریکا را خواند؟
این کتاب با روایت داستانی پرتنش و انسانی، تجربهٔ مهاجرت و فرار از خشونت را از زاویهای نزدیک و ملموس به تصویر میکشد. خواننده با شخصیتهایی روبهرو میشود که ناچارند برای زندهماندن، همهچیز را پشت سر بگذارند و با خطرات ناشناخته روبهرو شوند. «خاک آمریکا» فرصتی است برای درک عمیقتر بحران مهاجرت، تأثیر خشونت بر زندگی روزمره و پیوندهای خانوادگی در شرایط بحرانی. این رمان، همدلی و آگاهی نسبت به سرنوشت مهاجران را برمیانگیزد و تصویری از امید و مقاومت در برابر ناامیدی ارائه میدهد.
خواندن کتاب خاک آمریکا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی، داستانهای مهاجرت، و کسانی که دغدغهٔ مسائل انسانی و بحرانهای معاصر را دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال درک بهتر از واقعیتهای مهاجرت و تأثیر خشونت بر زندگی افراد هستند، مطالعهٔ این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب خاک آمریکا
«یگ راز نش تین گلوادضا از کسروی بای الای توا سصجایی که لوا یسگادها. سم داخل میشود. ابتدا اصلا متوجه نمیشود که گلوله است. واقعا هم شانس میآورد که درست وسط دو چشمش اصابت نمیکند. بهسختی صدای وحشتناک گلوله و پرواز سریعش تا دل دیوار کاشیشدهی پشت سرش و فروریختن کاشیها را باور میکند. صدایی که درپی گلولهها شنیده میشود بلند و چیزی شبیه بوووم با سرعتی مشابه مسق فلیگوتر اسمت. سفای جیة منت سا این سنا در میی آباز قلجلهنا گم میشود. قبل ازاین که لوکا زیپ شلوارش را ببندد در توالت فرنگی رامیبنده و پایش را روی آن میگذارد تا نگاهی به بیرون بیندازد. پیش ا زآن که بتواند منبع صدا را پیداکند در باز میشود. مادرش است. مادر صدا میزند: «پسرم بیا!» آن قدر آرام که لوکا چیزی نمیشنود. مادر, لوکا را به سمت دوش حمام هل میدهد. لوکا پایش به یک کاشی لقشده گیر کرده و برروی دستهایش زمین میخورد. مادر هم پشت سرش میافتد. دندانهای لوکالبش را زخم میکنند. دهاذش پر از خون میشود. دایرهی سرخ کوچکی از خون, روی کاشی سبز روشن حمام درست میشود. مادر, لوکا را به کنج میکشاند. حمام نه در دارد و نه پرده. این کنج تنها بخشی از حمام مادربزرگ است. دیوار سوم کاشیشده. اینجا را شبیه اناقکی کرده است. این دیوار حدودا یک ونیم مترارتفاع ویک مترطول دارد. آن قدر بزرگ هست که با کمی چاشنی شانس, لوکا و مادربتونتد آن ا برای خودشان مخفیگاه کنند. پشت لوکا کنج دیوار قرارگرفته است؛ طوری که شانههای کوچکش هر دو دیوار را لمس میکنند. زانوهایش خم شده و تا نزدیک چانهاش بالاآمدهاست. ماد مثل لاک لاکپشتی دورش را گرفته و از او محافظت میکند. لوکا اگر چه تحت محافظت مادر است و نمیتواند چپزی ببیند. باز هم نگران در باز حمام است. دوست دارد ا زآغفوش مادر درکنج دیوار بیرون بخزد و دررا به آرامی با انگشتش نگه دارد. دوست دارد در را ببندد. نمیداند مادر عمدا در را باز گذاشتهاست. از نظر مادر دری بسته, بقیه را کنجکاوتر میکند. هیاهوی تیراندازی همچنان ادامه دارد و با رایحهی زغالچوب و گوشت سوخته درهم آمیختهاست. پدر بیرون در حال درستکردن کارنهآساداا و جوجهی موردعلاقهی لوکاست. لوکا جوجههایی با برشهای باریک. خوب پختهشده و ترد دوست دارد. مادرسرش را آن قدربالا میآورد تا چشمان پسرش را ببیند. دستانش را دو طرف صورت لوکا قرار میدهد و سعی میکند گوشهای او را بگیرد. تعداد شلیکها کمتر و بعد تیراندازی رگباری دوباره آغاز میشود. لوکا ریتم وحشی و نامنظم قلبش را حس میکند. صدای رادیو را نیز میشنود. صدای زنی که میگوید: بهترین موج رادیویی آکاپولکو موج (۱۰۰,۱) اف. ام. است و به دنبالش صدای گروه موسیقی باندا ام. اس. را که در حال اجرای ترانهی «چهقدر خوشبختند که عاشق همدیگرند» میشنود. به رادیو شلیک شد و پس ازآن صدای خنده آمد؛ صدای چند مرد؛ دو یا سه! لوکا نمیتواند دقیق تشخیص دهد. صدای پا از ایوان مادربزرگ میآید. -«اون اینجاس؟» یکی از آن آدمها درست پشت پنجره ایستادهاست و میپرسد:(اون اینجاس؟) -«بله,اینجاس!»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب فوق العاده است. داستان عجیب و گیرایی داره. از اون جنس روایت ها که نگاه آدم رو به خیلی مسائل تغییر میده. ترجمه روان و عالیه 👌💎