
کتاب متانویا
معرفی کتاب متانویا
کتاب الکترونیکی «متانوی» نوشتهٔ هانیه نعمتیار و با ویراستاری زهرا صنوبری، اثری داستانی است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهٔ داستانهای فارسی معاصر قرار میگیرد و روایتی از زندگی، تنهایی، جستوجوی هویت و مواجهه با رازهای درونی را در بستری اسطورهای و شاعرانه روایت میکند. شخصیتپردازی عمیق و فضای خیالانگیز، از ویژگیهای شاخص این اثر بهشمار میرود. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب متانویا
«متانوی» اثری داستانی با ساختاری روایی و فضایی نزدیک به رمانهای اسطورهای و فانتزی است. هانیه نعمتیار در این کتاب، داستان دختری به نام «لائودیس» را روایت میکند که در دامنههای کوه المپ، میان طبیعتی رازآلود و خانوادهای کوچک، زندگی میکند. روایت کتاب در بستری از اسطورههای یونانی و عناصر طبیعت شکل گرفته و با نگاهی شاعرانه به دغدغههای انسانی چون تنهایی، جستوجوی معنا، فقدان و عشق میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی است و با توصیفهای دقیق و جزئینگر، فضای داستان را برای خواننده ملموس میکند. شخصیتها، هرکدام با گذشته و زخمهای خود، در دل داستان حضور دارند و روایت، بهتدریج لایههای پنهان زندگی آنها را آشکار میکند. «متانوی» با بهرهگیری از عناصر اسطورهای و پیوند آن با زندگی روزمره، تجربهای متفاوت از داستانگویی معاصر فارسی ارائه داده است.
خلاصه داستان متانویا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «متانوی» با ضربان قلب تند «لائودیس» آغاز میشود؛ دختری که در دامنههای کوه المپ، میان خانوادهای کوچک و طبیعتی پررمزوراز، زندگی میکند. او از کودکی به شکار و تنهایی علاقهمند است و پس از مرگ مادرش، خلأیی عمیق در وجودش احساس میکند. لائودیس بیشتر وقت خود را با اسب وفادارش «ساشا» در کوهستان و جنگل میگذراند و از معاشرت با همسالانش دوری میجوید. یک روز، هنگام شکار، با صحنهای عجیب روبهرو میشود: جمعی از حیوانات در برابر غاری گرد آمدهاند و نوایی اسرارآمیز از درون غار به گوش میرسد. این تجربه، روح او را دگرگون میکند و جستوجوی معنای آن صدا، به دغدغهای جدی برایش بدل میشود. در ادامه، لائودیس با مردی مرموز به نام «آپولو» روبهرو میشود؛ مردی با چهرهای زیبا و صدایی نافذ که حضورش، لائودیس را به کشف بخشهای ناشناختهٔ وجود خود سوق میدهد. رابطهٔ میان لائودیس و آپولو، سرشار از رمز و راز و کشش است و گفتوگوهای آنها، لائودیس را به بازنگری در تنهایی، عشق و معنای زندگی وامیدارد. در کنار این خط اصلی، داستان زندگی «دوروس» ـ مردی اخمو و رنجکشیده از اهالی دهکده ـ نیز روایت میشود؛ کسی که گذشتهای تلخ و عشقی ازدسترفته دارد و دوستیاش با لائودیس، لایههای تازهای از رنج و امید را به داستان میافزاید. در طول روایت، لائودیس میان جستوجوی راز غار، کشش به آپولو و تلاش برای درک معنای عشق و فقدان، با خود و جهان پیرامونش دستوپنجه نرم میکند. داستان با توصیفهای شاعرانه، فضای اسطورهای و پیوند عمیق با طبیعت، خواننده را به سفری درونی و بیرونی میبرد، بیآنکه پایان ماجرا را بهروشنی افشا کند.
چرا باید کتاب متانویا را بخوانیم؟
«متانوی» با تلفیق عناصر اسطورهای و روایت معاصر، تجربهای متفاوت از داستاننویسی فارسی ارائه داده است. این کتاب بهجای تکیهبر رخدادهای پرهیجان، بر احساسات، دغدغههای درونی و جستوجوی هویت تمرکز دارد. روایت شاعرانه و فضاسازی خیالانگیز، مخاطب را به دنیایی میبرد که مرز میان واقعیت و خیال در آن باریک است. شخصیتپردازی عمیق و پرداختن به موضوعاتی چون تنهایی، فقدان، عشق و معنای زندگی، از ویژگیهایی است که «متانوی» را برای علاقهمندان به ادبیات تأملبرانگیز و شخصیتمحور، خواندنی میکند. این کتاب فرصتی برای همنشینی با دغدغههای انسانی و تجربهٔ سفری درونی در دل طبیعت و اسطوره است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای شخصیتمحور، روایتهای اسطورهای و فانتزی، و کسانی که دغدغههایی چون تنهایی، جستوجوی معنا، فقدان و عشق را در زندگی خود تجربه کردهاند، مناسب است. همچنین خوانندگان نوجوان و جوانی که به دنبال داستانهایی با فضای شاعرانه و تأملبرانگیز هستند، میتوانند از مطالعهٔ «متانوی» لذت ببرند.
بخشی از کتاب متانویا
«راستش را بخواهی، دیشب بعد از خواندن داستان شبانه پدر و بوسه خواب او به اتاقم برگشتم و مانند تمام شبهای دیگر در خلوت خود به تماشای ماه نشستم. کل شب به خاطر برنامهای که برای خود چیده بودم، چشم بر روی هم نگذاشتم. نیوبه! خواهش میکنم با آن چشمهایگیرای عصبانی به من ننگر... تو که میدانی شکار نه بخشی از تفریح، بلکه بخش عمیقی از زندگیام شده و من نمیتوانم به این سادگی دلیل زندگیکردنم را کنار بگذارم... این سواری و شکارکردن تنها ارثیهایست که مادر عزیزم، دیانیراء برایم به جا گذاشته است. نه نیوبه، لازم به اشک، آه و اندوه نیست... مادرم جایی بهتر از المپ، در بهشت وسیع خود در آرامش است و دیگر دردی ندارد... این را گفتم که بدانی چرا نمیتوانم دست از سواری و شکار بشویم... حال هم آن اشکها را از گونههایت پاک کن تا بگویم چرا شکار امروز برخلاف شکارهای روزانه هشت سال گذشته متفاوت بوده است...»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه