تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب سگی زندگی را شناخت
معرفی کتاب سگی زندگی را شناخت
کتاب الکترونیکی «سگ زندگی را شناخت» نوشتهٔ کورش خیری اثری در حوزهٔ داستانهای نوجوانان است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این کتاب با نثری ساده و روایتی تمثیلی، ماجرای سگی را روایت میکند که در جستوجوی معنای زندگی، با شخصیتهایی چون روباه، پروانه و گربه همراه میشود و از دل گفتگوها و ماجراهایشان، مفاهیمی چون دوستی، پذیرش غم، امید و خودشناسی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سگی زندگی را شناخت
«سگ زندگی را شناخت» از کورش خیری، داستانی تمثیلی و کوتاه برای نوجوانان است که با زبانی نمادین و شخصیتهایی حیوانی، دغدغههای انسانی را به تصویر میکشد. این کتاب در قالب داستانی خطی و روایی، ماجرای سفری درونی را روایت میکند که در آن سگ، بهعنوان شخصیت اصلی، با روباه، پروانه و گربه روبهرو میشود و هرکدام از این شخصیتها نمایندهٔ بخشی از احساسات و چالشهای انسانی هستند. فضای داستان در دشتی دورافتاده و طبیعتی بارانی شکل میگیرد و گفتگوهای میان شخصیتها، بستری برای طرح پرسشهای فلسفی و عاطفی دربارهٔ زندگی، رنج، دوستی و امید فراهم میکند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر فصل یا بخش، با یک ماجرا یا گفتوگو پیش میرود و در نهایت، مخاطب را به تأمل دربارهٔ معنای زندگی و ارزش تجربههای انسانی دعوت میکند. این اثر با بهرهگیری از عناصر طبیعت و حیوانات، مفاهیم عمیق را به زبانی قابل لمس برای نوجوانان بیان کرده است.
خلاصه کتاب سگی زندگی را شناخت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی سگی آغاز میشود که در دشتی دورافتاده، زیر باران و سرمای شب، بههمراه دوستش روباه پناه گرفته است. گفتگوهای این دو دربارهٔ زیبایی باران، غم و شادی، و قضاوت دیگران، زمینهساز ورود به دغدغههای عمیقتر میشود. روباه از احساساتش نسبتبه نگاه دیگران و برچسبهایی که به او زده میشود سخن میگوید و سگ با او دربارهٔ اهمیت پذیرش خود و بیتوجهی به قضاوتهای بیرونی صحبت میکند. پس از جدایی روباه، سگ در مسیرش با پروانهای به نام پری آشنا میشود که گمشده و پریشان است. گفتوگوی آنها دربارهٔ جستوجوی خود، معنای انتظار و ارزش صبر، به پروانه کمک میکند تا امید و آرامش بیشتری پیدا کند. در ادامه، سگ و پروانه با گربهای غمگین روبهرو میشوند که از شکست عشقی رنج میبرد. سگ با همدلی و سکوت، به گربه اجازه میدهد احساساتش را بیان کند و از این طریق، مفهوم همدردی و اهمیت حضور بیقضاوت را به تصویر میکشد. در ادامهٔ سفر، پروانه و سگ از هم جدا میشوند و سگ به مسیرش بهسوی «درهٔ باد» ادامه میدهد؛ جایی که گفته میشود معنای زندگی در آن نهفته است. سگ در مسیر با نشانههایی از گذشته و تأمل دربارهٔ رنجها و خاطراتش روبهرو میشود و درمییابد که پاسخ بسیاری از پرسشهای زندگی شاید هرگز بهدست نیاید، اما میتوان با آنها کنار آمد و به مسیر ادامه داد. در نهایت، سگ به درهٔ باد میرسد و درمییابد که معنای زندگی نه در مقصد، بلکه در مسیر، دوستیها و تجربههای مشترک نهفته است. او با این آگاهی، بهسوی دوستانش بازمیگردد تا زندگی را با آنها ادامه دهد.
چرا باید کتاب سگی زندگی را شناخت را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانی ساده و نمادین، مفاهیمی چون پذیرش خود، اهمیت دوستی، همدلی و مواجهه با غم را بهتصویر کشیده است. «سگ زندگی را شناخت» با استفاده از شخصیتهای حیوانی و گفتگوهای عمیق، به مخاطب کمک میکند تا با چالشهای درونی خود روبهرو شود و ارزش تجربههای انسانی را بهتر درک کند. این اثر، فرصتی برای تأمل دربارهٔ معنای زندگی و اهمیت مسیر، نه صرفاً مقصد، فراهم میآورد و میتواند الهامبخش گفتگوهای سازنده میان نوجوانان و بزرگترها باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که با پرسشهایی دربارهٔ هویت، دوستی، غم و امید دستوپنجه نرم میکنند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به داستانهای تمثیلی و فلسفی علاقه دارند یا بهدنبال اثری برای تأمل دربارهٔ معنای زندگی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سگی زندگی را شناخت
«در پشت کوههای خستهی شهر دشتی بود. در این دشت، زندگی جریان داشت؛ رودها و درختها زندگی میبافتند؛ مثل خوابی رؤیایی بود. این دشت مردمانی زخمی داشت که زخمهایشان کهنه شده بود، اما این داستان دربارهی مردم نیست، راجعبه سگی است که در آن گوشهوکنارها پرسه میزد؛ سگی که زندگی میخواست. هوا سرد بود و رگبار بهشدت میبارید. سوز سرما بسیار بود. سگ با دوستش روباه، گوشهای پناه گرفته بودند. یخ سرما با سؤال پیشپاافتادهی روباه آب شد: «هوا خیلی سرد شده نه؟ بارونم شدیده. احتمالاً باید فردا همینجا بمونیم!» سگ گفت: «آره همینطوره که میگی. اما بارون هم زیباییهای خاص خودش رو داره.» روباه جواب داد: «اما ابرها دارن گریه میکنن و این دردناکه!» سگ پاسخ داد: «اما گلها قراره از اشکِ بارون رشد کنن! زیبا نیست؟» روباه گفت: «مگه شادی و غم ابر و گل به هم مربوطه که اینجوری میگی؟» سگ گفت: «شاید اونها جزئی از کل این طبیعت زیبا هستن. حتی بارون که دل گل رو شاد میکنه روزی خودشم شاد میشه. میتونیم با دید بهتری به دنیا نگاه کنیم؛ شاید اطرافمون پر از درسهای زندگیه.» روباه بیدرنگ پرسید: «مثلاً چهطور درسی؟» سگ گفت: «تا مثل ابر نشکنی و نباری، قرار نیست مثل گل رشد کنی.»
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه