
کتاب باهمان تنهایان
معرفی کتاب باهمان تنهایان
معرفی کتاب باهمان تنهایان
کتاب الکترونیکی «باهمان تنهایان (خاطراتی از همسران نیروهای بهداری رزمی دفاع مقدس)» نوشتهٔ مریم نظامدوست با همکاری موسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت و ویراستاری زهرا ابراهیمپور، مجموعهای از روایتهای مستند و شخصی همسران نیروهای بهداری رزمی در دوران جنگ ایران و عراق است. این اثر توسط نشر ازنو کتاب منتشر شده و به زندگی، دغدغهها و نقش زنان در پشت جبهه میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب باهمان تنهایان
این کتاب مجموعهای از خاطرات و روایتهای واقعی همسران نیروهای بهداری رزمی در دوران دفاع مقدس است که با مصاحبه و گردآوری موسسه بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت تهیه شده است. روایتها از زبان زنان مختلفی بیان میشود که هر یک تجربههای متفاوتی از زندگی در کنار همسران رزمنده خود دارند؛ از روزهای آغازین انقلاب و جنگ تا سالهای پس از آن. کتاب به بازتاب نقش زنان در پشتیبانی از جبهه، مدیریت خانواده در غیاب همسران، و مواجهه با سختیها و دلتنگیها میپردازد. فضای کتاب، تصویری از زندگی اجتماعی و خانوادگی زنان در دهه ۶۰ و شرایط خاص جنگ را ترسیم میکند. در کنار روایتهای شخصی، به موضوعاتی چون مهاجرت اجباری، فعالیتهای اجتماعی زنان، تربیت فرزندان، و تاثیر جنگ بر ساختار خانواده نیز پرداخته میشود. این اثر در قالب خاطرهنویسی و روایتهای مستند، بخشی از تاریخ شفاهی زنان ایرانی در دوران دفاع مقدس را ثبت کرده است.
خلاصه کتاب باهمان تنهایان
این بخش باید خالی باشد.
چرا باید کتاب باهمان تنهایان را خواند؟
کتاب «باهمان تنهایان» با روایتهای دستاول و صمیمی از زندگی همسران نیروهای بهداری رزمی، فرصتی برای شناخت ابعاد کمتر دیدهشده جنگ و نقش زنان در پشت جبهه فراهم میکند. خواننده با تجربههای واقعی زنان مواجه میشود که در کنار دلتنگی و نگرانی، مسئولیتهای سنگین خانواده و جامعه را بر دوش میکشند. این کتاب نهتنها به وقایع جنگ، بلکه به احساسات، دغدغهها و رشد شخصی زنان در شرایط دشوار میپردازد و تصویری ملموس از مقاومت و همدلی در بستر خانواده و اجتماع ارائه میدهد.
خواندن کتاب باهمان تنهایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، مطالعات زنان، پژوهشگران حوزه دفاع مقدس و کسانی که به روایتهای مستند و خاطرات شفاهی علاقه دارند مناسب است. همچنین برای افرادی که دغدغه شناخت نقش زنان در جنگ و مدیریت خانواده در شرایط بحرانی را دارند، خواندن این اثر مفید خواهد بود.
فهرست کتاب باهمان تنهایان
- مقدمه: معرفی کلی کتاب و هدف از گردآوری خاطرات همسران نیروهای بهداری رزمی.- خاطرات اشرف فرد: روایتهایی از دوران کودکی، مدرسه، ازدواج با یک رزمنده، دلتنگیها و نقش زنان در پشتیبانی از جبهه.- خاطرات دکتر زهرا مطلومی فرد: تجربههای شخصی از دوران انقلاب، فعالیتهای اجتماعی، ازدواج، اسارت همسر و مدیریت خانواده در شرایط جنگ و ناامنی.- خاطرات همسر سردار نصرالله و بان: روایتهایی از زندگی در خانواده مذهبی، فعالیتهای انقلابی، ازدواج، حضور در مناطق جنگی و نقش زنان در بهداری رزمی.- بخشهای دیگر: روایتهایی از مهاجرت اجباری، زندگی در خانههای مصادرهای، شکلگیری بهداریهای رزمی، و خاطراتی از روزهای بمباران و موشکباران.هر فصل با تمرکز بر یک شخصیت یا خانواده، تجربههای خاص آنها را در بستر جنگ و تحولات اجتماعی روایت میکند.
بخشی از کتاب باهمان تنهایان
«بابا سر کوچه مکانیکی داشت. موتور و دوچرخه و این چیزها تعمیر میکرد. مرد پرحوصله و مهربانی بود. مامان عزت خانهدار بود اما بااین حال اهل مطالعه بود و خوشفکر. بین قوموخویش و همسایه هرکس مشکلی پیدا میکرد میآمد سراغ مامان. راهکارهای مامان همیشه ناب و راهگشا بود. جوری که دیگر همه به او ایمان آورده بودیم و حرفی روی حرفش نمیزدیم. جنگ که شروع شد، هربار تلویزیون را روشن میکردیم، اخبار جنگ و ویرانی و موشکباران و اسارت و شهادت پخش میشد؛ اما مامان معتقد بود به جای ترس و غم و غصه باید کاری بکنیم. این بود که با مدیریت او بعضی روزها همسایهها دور هم جمع میشدند و برای رزمندهها مربا و نان میپختند. بعضیها هم بااینکه خودشان نان شبشان را هم نداشتند، همان چیزی را که داشتند نصف میکردند و میفرستادند منطقه برای رزمندهها. وقتی یکی از همسایهها میرفت جبهه، بقیه همسایهها حواسشان به زن و بچه او بود. مردم حتی سهمیه نفتشان را هم با هم تقسیم میکردند که مبادا در نبود مردها، به زنها و بچههایشان سخت بگذرد. مدارس هم همدل و همراه مردم بودند. بین دانشآموزان کاموا پخش میکردند تا در اوقات بیکاری توی خانه و مدرسه برای رزمندهها شال و کلاه ببافند. البته که اجباری در کار نبود؛ اما من و زهرا و معصومه عاشق این بودیم که برای رزمندهها کاری انجام بدهیم. گاهی با هم مسابقه میگذاشتیم و هرکس در زمان کمتری شال و کلاه بیشتری بافته بود برنده میشد. شالها و کلاهها را تحویل مدرسه میدادیم و دوباره کاموا میگرفتیم و از نو مشغول بافتن میشدیم.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه