
کتاب غزل های رهایی
معرفی کتاب غزل های رهایی
کتاب غزل های رهایی سرودهٔ خیرالنساء محمدپور توسط نشر روزگار منتشر شده است. این کتاب شامل مجموعهای از غزلها است که در قالب شعر سنتی فارسی سروده شدهاند. غزل، قالبی شعری است که معمولاً بین چهار تا ۱۲ بیت دارد و مصراع اول بیت نخست با مصراعهای زوج همقافیه است. موضوع اصلی غزلها بیان عواطف و احساسات، ذکر زیبایی و کمال معشوق و شکوه از روزگار است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب غزلهای رهایی
کتاب غزلهای رهایی مجموعهای از سرودههای خیرالنسا محمدپور در قالب غزل است. قالب غزل که به بیان عواطف، احساسات و مضامین عاشقانه یا شکوه از روزگار میپردازد. هر بیت غزل از لحاظ مضمون مستقل است و شاعر در بیت پایانی تخلص خود را میآورد. این ویژگیها نشان میدهد که خواننده با مجموعهای از غزلهای متنوع از نظر مضمون روبرو خواهد بود که هر کدام پنجرهای به دنیای عواطف و اندیشههای شاعر میگشایند.
چرا باید کتاب غزل های رهایی را بخوانیم؟
شعر، بهویژه غزل، همواره آینهای تمامنما از فرهنگ، اندیشههای اجتماعی و عواطف انسانی بوده است. این کتاب فرصتی را فراهم میآورد تا خواننده با غزلهای معاصر فارسی آشنا شود و از طریق بیان شاعرانه، با احساسات و دیدگاههای خیرالنسا محمدپور درباره زندگی، عشق و روزگار درآمیزد. در عصری که شعر بیمحابا زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و به زبان گویای جوامع بشری تبدیل شده است، مطالعه این اثر میتواند راهی برای اتصال به این جریان پویای ادبی و تجربه دلبریهای هفتاقلیم جان و جهان از منظر یک شاعر معاصر باشد.
خواندن کتاب غزل های رهایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به شعر فارسی و قالبهای کلاسیکش شعر، دانشجویان و پژوهشگران ادبیات، هر کسی که به دنبال بیان عواطف و احساسات از طریق زبان هنرمندانه است، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب غزل های رهایی
«ز بیگانه نمینالم که من از یار، میترسم
گلی خوشبو اگر بینم، ز نیش خار، میترسم
خلاف میل من عمری فلک گردد، اگر روزی
بگردد بر مراد، من از این رفتار، میترسم
چنان ترسیده چشم من ز این دنیا و کردارش
اگر مهری کند بر من، از این غدّار، میترسم
چو نفسم دشمنم باشد میان سینهام یا رب
دمی غفلت کنم از دشمنِ قهّار، میترسم
قسم خورده است شیطان تا مرا گمراه میسازد
از این سوگند سنگین و از این اصرار، میترسم
نمیترسم اگر ساقی تو باشی زهر مینوشم
چو مستیِ ابد خواهم شوم هوشیار، میترسم
خدا گر مرحمت سازد خروس امشب نمیخواند
چو در خوابِ خوشم با تو شوم بیدار، میترسم
دلم را صیقلی با اشک خونین میدهم هردم
چنان آیینۀ آهن، من از زنگار، میترسم
هزاران بار، بی پاسخ نگاهم ماند بر رویت
چو دزدانه نگاهت میکنم هر بار، میترسم
چو عمرِ رفته برگرد و مسیحای وجودم شو
نمیآیی اگر، بر حال این بیمار، میترسم
به بالینم طبیبم شو، بزن مرهم به زخم دل
که میسوزم، از این بیماری تبدار، میترسم
«رها» را چون رها کردی نترسیدی ز ننگ و عار؟
به جای تو من از این ننگ و از این عار، میترسم»
حجم
۶۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۶۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه