تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب نقاب شیطان
معرفی کتاب نقاب شیطان
معرفی کتاب نقاب شیطان
کتاب الکترونیکی «نقاب شیطان» (مجموعه داستان کوتاه) نوشتهٔ شهرام مهدیزادگان و با ویراستاری سیده فاطمه عبادی توسط نشر متخصصان منتشر شده است. این مجموعه شامل شش داستان کوتاه است که هرکدام به گوشهای از زندگی انسانها و چالشهای درونی و بیرونی آنها میپردازد. روایتها، طیفی از احساسات انسانی مانند فریب، طمع، فداکاری و ایثار را به تصویر میکشند و در دل هر داستان، رگههایی از همبستگی و تأثیر متقابل انسانها بر یکدیگر دیده میشود. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نقاب شیطان
در «نقاب شیطان» با مجموعهای از داستانهای کوتاه روبهرو هستیم که هرکدام بهتنهایی روایت مستقلی دارند اما در لایههای زیرین، پیوندهایی میان شخصیتها و دغدغههایشان برقرار است. این کتاب در دورهای معاصر نوشته شده و فضای داستانها عمدتاً در بستر زندگی روزمره ایرانیان شکل میگیرد. نویسنده با انتخاب موقعیتهایی ملموس، به سراغ موضوعاتی چون حقیقتجویی، عشق، رهایی از رنج و مواجهه با سختیها میرود. شخصیتها در بزنگاههای مهم زندگی، با تصمیمهایی روبهرو میشوند که سرنوشت آنها را رقم میزند. درونمایهٔ اصلی کتاب، جستوجوی معنا و هویت در دنیایی پر از چالش و تضاد است. هر داستان، آینهای است برای بازتاب چهرههای مختلف انسانیت و نشان میدهد که حتی در دل تاریکی، امید و پیوند انسانی میتواند راهگشا باشد. نویسنده در این مجموعه، مرز میان واقعیت و خیال را گاه باریک و گاه پررنگ ترسیم میکند و خواننده را به تأمل دربارهٔ نقابهایی که انسانها بر چهره دارند، دعوت میکند.
خلاصه کتاب نقاب شیطان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در داستانهای «نقاب شیطان»، با شخصیتهایی روبهرو میشویم که هرکدام درگیر کشمکشهای عمیق درونی و بیرونی هستند. یکی از داستانها روایت زندگی سمیه است؛ دختری که پس از ازدواج با چالشهای سختی در خانوادهٔ شوهرش مواجه میشود. او قربانی خشونت خانگی و بیمهری اطرافیان قرار میگیرد و در مسیر زندگیاش، فقدان، رنج و حتی مرگ فرزند را تجربه میکند. سمیه در لحظاتی میان مرگ و زندگی، با مفاهیمی چون بخشش، امید و معنای واقعی رهایی روبهرو میشود و در نهایت، پس از عبور از بحرانها، راهی برای بازسازی خود و کمک به دیگران پیدا میکند. در داستانی دیگر، رضا با دغدغهٔ سفر و ادای دِین به مادر و همسایهٔ سالخوردهاش، راحله خانم، روبهروست. او در مسیر زندگی، با فداکاری و گذشت از آرزوهای شخصی، به یاری کودکی نیازمند میشتابد و معنای عمیقتری از انسانیت را تجربه میکند. هر داستان، با تمرکز بر تصمیمهای سرنوشتساز شخصیتها، نشان میدهد که چگونه انتخابهای کوچک و بزرگ، مسیر زندگی را تغییر میدهد و در پس هر نقاب، حقیقتی انسانی نهفته است.
چرا باید کتاب نقاب شیطان را خواند؟
این کتاب با روایت داستانهایی از زندگی روزمره و چالشهای انسانی، فرصتی برای همذاتپنداری با شخصیتهایی فراهم میکند که در بزنگاههای حساس، میان رنج و امید، انتخابهایی سرنوشتساز دارند. «نقاب شیطان» به موضوعاتی چون خشونت خانگی، فداکاری، بخشش و جستوجوی حقیقت میپردازد و با پرداختن به لایههای پنهان احساسات و روابط انسانی، مخاطب را به تأمل دربارهٔ نقش خود در جامعه و خانواده دعوت میکند. خواندن این مجموعه، دریچهای به سوی درک عمیقتر از رنجها و امیدهای انسانها باز میکند و نشان میدهد که حتی در شرایط دشوار، امکان تغییر و بازسازی وجود دارد.
خواندن کتاب نقاب شیطان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه اجتماعی و کسانی که دغدغههایی مانند خشونت خانگی، روابط خانوادگی، فداکاری و جستوجوی هویت دارند، مناسب است. همچنین برای افرادی که به دنبال روایتهایی واقعگرایانه و تأملبرانگیز دربارهٔ زندگی روزمره و چالشهای انسانی هستند، پیشنهاد میشود.
فهرست کتاب نقاب شیطان
- خواب مادرانه: داستانی دربارهٔ رضا و مادرش که با محوریت فداکاری، امید و نقش همسایگی روایت میشود و به تأثیر محبت و گذشت در زندگی میپردازد. - قطاری از ارواح: روایتی از مواجهه با گذشته و خاطرات، و تأثیر آن بر تصمیمهای امروز شخصیتها. - نقاب شیطان: داستانی دربارهٔ سمیه و چالشهایش در زندگی مشترک، خشونت خانگی و تلاش برای رهایی و بازسازی خود. - فاصلههای ناپیدا: به بررسی فاصلههای عاطفی و روانی میان اعضای خانواده و تلاش برای عبور از آنها میپردازد. - در جستوجوی خود: روایت جستوجوی هویت و معنا در دل بحرانها و انتخابهای دشوار. هر فصل، با تمرکز بر یک شخصیت یا موقعیت خاص، به ابعاد مختلف انسانیت و روابط انسانی میپردازد و در مجموع، تصویری چندلایه از رنج، امید و پیوندهای انسانی ارائه میدهد.
بخشی از کتاب نقاب شیطان
«ساعت. پنج عصر را نشان میداد. سلیم آقا کنار حوض نشسته بود و به دو ماهی قرمزی که در آب زلال آن شنا میکردند، خیره شده بود. از زمانی که دخترش عروسی کرده و از خانه او رفته بود، این تقریباً کار هر روزش شده بود. دلتنگیهای سلیم آقا تمامی نداشت. البته او غمش را بروز نمیداد و حرف دلش را حتی به دوست و آشنا هم نمیگفت، آخر او پیش خودش فکر میکرد چه کاری ممکن است از دست کسی برای کمک به او برآید. سلیم آقا هر روز صبح سر کار میرفت و ساعت سه عصر برای استراحت به خانه پرضی کسستود غذایی میخورد و کمی میخوابید و بعداز آن؛ دوباره حوض نشسته است و به فواره کوچک و ماهیهای قرمز داخل آن نگاه میکند. «الآن سه ماه است که رفته. پس چرا نمیآید؟» سلیم آقا این را آرام زیر لبش میگوید. یک لحظه صدایی میآید. پیش خودش فکر میکند زنگ در است. بعد به خودش حواب میدهد: «ممکن نیست این وقت عصر زنگ در خانهمان را بزنند». لحظاتی سکوت برقرار میشود. شاید به مقدار یکی دو دقیقه، دوباره صدایی میآید. نه. انگار واقعاً زنگ در است. چه کسی ممکن است باشد؟ همه اینها در یک لحظه از ذهن سلیم آقا میگذرد. کمی بعد، او آرامآرام بهسمت در راه میافتد و یکی دو دقیقه دیگر، بدون اینکه از پلهها بالا برود، دست چپش را روی دیوار آحری قدیمی حیاط تکیه میدهد و با دست راستش در را باز میکند.»
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب از شش داستان کوتاه تشکیل شده که بسیار خواندنی و تاثیر گذار هستند