
کتاب اقاقیا
معرفی کتاب اقاقیا
کتاب اقاقیا نوشتهی شیرین نعیمی اثری داستانی است که توسط انتشارات نامه مهر بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با نگاهی عمیق به روابط انسانی، خانواده و هویت فردی، داستان شخصیتهایی را روایت میکند که هرکدام با چالشها و زخمهای گذشتهی خود دستوپنجه نرم میکنند. روایت کتاب در بستری از فضای شهری و روستایی ایران شکل میگیرد و با زبانی صمیمی و جزئینگر، به دغدغههای نسل جوان و پیچیدگیهای روابط خانوادگی میپردازد. اقاقیا با شخصیتپردازی دقیق و فضاسازی ملموس، مخاطب را به دنیای درونی قهرمانانش نزدیک میکند و از خلال روایتهای موازی، تصویری چندلایه از زندگی و رنج و امید ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اقاقیا
اقاقیا، رمانی از شیرین نعیمی، داستانی چندصدایی و پرجزئیات را در بستری خانوادگی و اجتماعی روایت میکند. کتاب با تمرکز بر شخصیتهایی چون پولاد و تسنیم، به بازنمایی زخمهای عمیق روانی، خاطرات تلخ و تلاش برای بازسازی هویت فردی میپردازد. روایت داستان میان گذشته و حال در نوسان است و با استفاده از زاویهدیدهای مختلف، لایههای پنهان شخصیتها را آشکار میکند. فضای داستان، خانهای پدرسالارانه با حیاطی بزرگ و درخت اقاقیا است که نمادی از ریشهها و خاطرات مشترک اعضای خانواده بهشمار میآید. نویسنده با پرداختن به موضوعاتی چون عشق، فقدان، عذاب وجدان، روابط خواهر و برادری و چالشهای اجتماعی، تصویری واقعگرایانه و گاه تلخ از زندگی معاصر ارائه داده است. اقاقیا با زبان توصیفی و دیالوگهای زنده، مخاطب را به دل دغدغهها و کشمکشهای شخصیتها میبرد و در عین حال، امید و میل به تغییر را در پسزمینه روایت حفظ میکند.
خلاصه داستان اقاقیا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان اقاقیا با روایت پولاد آغاز میشود؛ مردی که سالهاست زیر بار عذاب وجدان و خاطرات تلخ گذشته، زندگی را بهسختی میگذراند. او با اعتیاد به سیگار و قرصهای خوابآور، شبهای بیخوابی و روزهای پرتنش را پشت سر میگذارد. بازگشت ناگهانی به الیگودرز، زادگاهش، بهدلیل حادثهای برای کارگران پروژه، او را دوباره با خانواده و گذشتهاش روبهرو میکند. در این میان، رابطهی پیچیده و پرکشمکش او با دوست قدیمیاش، تاراز، که اکنون روی ویلچر است، و همچنین مواجهه با اعضای خانواده، بهویژه خواهرش تسنیم، محور اصلی روایت را شکل میدهد. تسنیم، دختری جوان و پرشور، با روحیهای مستقل و عاشق طبیعت، درگیر دغدغههای شخصی و اجتماعی خود است. او با مزاحمتهای مردان اطرافش، فشارهای سنتی خانواده و احساسات متناقض نسبت به بارمان، مردی که به او علاقهمند است، دستوپنجه نرم میکند. روایت داستان میان پولاد و تسنیم جابهجا میشود و هرکدام از زاویهی دید خود، با مسائل هویتی، عشق، رنج و امید روبهرو میشوند. فضای خانهی پدرسالارانه، روابط پیچیدهی خانوادگی و حضور شخصیتهایی چون تاراز و توکا، بستر اصلی رخدادها را میسازد. در طول داستان، شخصیتها با گذشتهی خود، خاطرات تلخ و تلاش برای یافتن معنای زندگی مواجه میشوند و هرکدام بهنوعی در جستجوی رهایی و آرامشاند.
چرا باید کتاب اقاقیا را بخوانیم؟
اقاقیا با روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، تصویری ملموس از زندگی معاصر و چالشهای فردی و خانوادگی ارائه میدهد. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون عذاب وجدان، هویت، عشق و روابط خانوادگی، فرصتی برای همذاتپنداری و تأمل دربارهی زخمها و امیدهای انسان معاصر فراهم میکند. زبان توصیفی و دیالوگهای طبیعی، فضای داستان را زنده و باورپذیر ساخته است. همچنین، روایت موازی میان شخصیتها و پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، کتاب را برای علاقهمندان به داستانهای واقعگرایانه و اجتماعی جذاب میکند. اقاقیا نهتنها داستانی دربارهی رنج و فقدان، بلکه دربارهی تلاش برای بازسازی و یافتن معنای زندگی است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای اجتماعی و خانوادگی، کسانی که دغدغهی هویت، روابط خانوادگی و مسائل نسل جوان را دارند، و همچنین افرادی که به روایتهای چندصدایی و شخصیتپردازی عمیق علاقهمندند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب اقاقیا
«تمام دود حبس شده در سینهام را با نفسی عمیق به بیرون فوت کردم. انگار میخواستم تمام دردهای آنباشته شده در جسم و روحم را یکجا خالی کنم و کاش میشد. بارها سعی کرده بودم و هر دفعه تلاشم بیفایده بوده اما باز تلاش میکردم و باز هم و باز هم ولی نمیدانستم چرا از پا نمیافتلام؟ کاش پاییز میآمد. نیاز به باران داشتم، باران پاییزی تا کمی از التههاب درونم را کم کند. متنفر بودم از فصل گرماء از تابستان. پک عمیقی بر سیگار برگم زده و بهآرزمی صندلی راک را که تنها همدم شب زندهداریهايم بود تکان داده و به منظرهی روبهرویم خیره شدم. اینوقت شب تنها چیزی که نصیب چشمان بیخوابم میشد، تاریکی بود. تاریکی و تاریکی و سالها بود که وضع همین بود. بعد از آن شب بعد از دیدن جسد عریانش بعد از دیدن رد شهوترانیهای مردانه روی اندام بیجانش، جای آروارههایشان که همچون حیوانی خونخوار جسم و جانش را دریده بودند. چشمانم را بسته و دستم را مشت کردم و سوزش بدی در کف دستم احساس کردم. بیشتر فشردمش، این سوزش در مقابل سوزش قلبم هیچ بود.»
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۹۳ صفحه