
کتاب مجموعه قصه های شکوفه های محراب
معرفی کتاب مجموعه قصه های شکوفه های محراب
کتاب «مجموعه قصه های شکوفه های محراب» نوشتۀ ملک آگاهی، رها سلیمانی لیواری و زهرا صدر است و انتشارات سیادت آن را منتشر کرده است. این مجموعه داستان، اگرچه با زبانی ساده نوشته شده است؛ اما برای کسانی که دغدغۀ تربیت و آموزش دارند، خواندنی و قابلتأمل است.
درباره کتاب مجموعه قصه های شکوفه های محراب
کتاب مجموعه قصههای شکوفههای محراب اثری صمیمی و آموزنده است که حاصل همکاری یک مدیر و معلم عاشق آموزش و ۲ دانشآموز مشتاق نوشتن است: ملک آگاهی، رها سلیمانی لیواری و زهرا صدر. این کتاب تلفیقی از خاطرات واقعی، احساسات مادرانه، دغدغههای معلمی و تجربههای زیسته در فضای مدرسۀ ابتدایی است که در قالب داستانهایی ساده اما پرمعنا و عاطفی روایت شدهاند.
اولین داستان کتاب مجموعه قصههای شکوفههای محراب با عنوان «شوق پرواز پرستو»، برگرفته از خاطرات شخصی ملک آگاهی است؛ معلمی که با شوروشوق فراوان وارد کلاس اول ابتدایی میشود و با تمام وجود، لحظات آموزشی خود را با دانشآموزان خردسالش زندگی میکند. روایت از سال تحصیلی ۷۴–۷۵ آغاز میشود؛ زمانی که نویسنده، زنی جوان و پرانرژی، بهتازگی به استخدام آموزشوپرورش درآمده و در کنار شغل معلمی، دانشجوی ادبیات فارسی نیز هست.
آنچه در این داستان برجسته است، بیان صادقانه و احساسی تجربههای یک معلم درگیر با مسائل آموزشی، عاطفی و خانوادگی است. نویسنده با لحنی ساده و درعینحال تأثیرگذار، از دلتنگیهای مادرانهاش هنگام ترک فرزندان در صبحهای زود برای رفتن به دانشگاه مینویسد و این فداکاری را در کنار حمایت همسرش قرار میدهد. همین واقعگرایی و گرمی بیان باعث میشود مخاطب بهراحتی با متن همدل شود و قصهها را نهتنها بخواند؛ بلکه حس کند.
از دیگر ویژگیهای کتاب مجموعه قصههای شکوفههای محراب، مشارکت ۲ دانشآموز در نگارش آن است. این همراهی سبب شده که کتاب، نهتنها از نگاه معلم، بلکه گاه از منظر کودکان نیز به مسائل بنگرد. این تجربه، هم برای خود آنها آموزنده بوده و هم برای خوانندگان نوجوان الهامبخش است.
خواندن کتاب مجموعه قصه های شکوفه های محراب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به معلمان، مادران و کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مجموعه قصه های شکوفه های محراب
«سال تحصیلی ۷۴-۷۵ بود و من آموزگار پایه اول بودم. در آن زمان ۳۲ سال سن داشتم. به استخدام آموزشوپرورش درآمده و عشق آموزگاری در وجودم شعلهور بود. شادمانی غیر قابل وصفی در وجودم شعله میکشید و در پوستم نمیگنجیدم. خدای من معلم شدهام. معلم فرشتههای زیبا و مهربان روی زمین. چهل نفر دانشآموز دختر کوچولوی ناز در کلاسم حضور داشتند و هر کدام با نگاههای زیبا و معصومانه به من مینگریستند. آنها هنوز نمیتوانستند مداد را درست در دست بگیرند. روزها با بازی و شادی و نقاشی و دستورزی و آموزش لوحه میگذشت.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶ صفحه