دانلود و خرید کتاب متاستاز و خواهران خورشید فاطمه نژادنیلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب متاستاز و خواهران خورشید

کتاب متاستاز و خواهران خورشید

انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب متاستاز و خواهران خورشید

کتاب متاستاز و خواهران خورشید نوشتهٔ فاطمه نژادنیلی است. نشر سنجاق این کتاب را به‌صورت الکترونیک منتشر کرده است. این اثر دربردارندهٔ دو نمایشنامهٔ فارسی است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب متاستاز و خواهران خورشید

کتاب متاستاز و خواهران خورشید شامل دو نمایشنامه با نام‌ها «متاستاز» و «خواهران خورشید» است. شخصیت‌های متن نمایشی متاستاز، «ننه ملوک»، «آفاق» و «ناهید» نام دارند. داستان این نمایشنامه در فضای داخلی یک خانهٔ کوچک و قدیمی یا محوطهٔ یک بیمارستان یا آسایشگاه می‌گذرد. نمایشنامهٔ خواهران خورشید، نمایشنامه‌ای دوپرده‌ای است که «عادل»، «فروغ»، «فرهاد»، «زهره»، «مهتاب» و «خورشید» نام شخصیت‌های آن است.

نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آن‌ها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی می‌کند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزه‌ای (داستان و رمان، کتاب‌های علمی، کتاب شعر، تبدیل پایان‌نامه به کتاب و…) را می‌پذیرد. کتاب‌ها با این انتشارات، منتشر می‌شوند، می‌توانند به‌دست میلیون‌ها مخاطب برسند و نویسنده می‌تواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که می‌خواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کرده‌اند و اکنون می‌خواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.

خواندن کتاب متاستاز و خواهران خورشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه‌های فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب متاستاز و خواهران خورشید

«عادل: تو هم نقطه ضعف ما رو گرفتی دستت‌ها؟

فروغ: بده مگه؟ یه سیتی سنتر از پاساژهای بابات هم بهتر. اون وقت ببینم دیگه می‌خواد تو رو با چی تهدید کنه؟ اون وقت ببینم دیگه می‌خواد تو رو از چی محروم کنه؟ اون وقت ببینم می‌تونه این طفل معصوم رو ندید بگیره یا نه؟ منو ندیده بگیره یا نه؟

عادل: فروغ تو بدجور کینهٔ بابامو به دل گرفتی‌ها؟!

فروغ: نگیرم؟ کم من و خونواده امو تحقیر کرد؟ من در حد تو و خونواده ات نیستم نه؟ بابات به امثال ما میگه گداگشنه. ولی ما به خودمون میگیم شریفِ حلال خور. به ما گفت آسمون جل. ما به خودمون میگیم آبروداری که با سیلی صورتشو سرخ نگه میداره. بهم گفت آویزونی! به بچه مایه دارها می‌چسبی مخشونو می‌زنی که بگیرنت. عادل خودتو بذار جای من! فکر کن همه چی برعکس بود! شانس آوردیم اینجا هیشکی مارو نمی شناسه، اگه می‌دید تو همچین اوضاعی زندگی می‌کنی یه لحظه هم نمی ذاشت باهام بمونی. تو و بچه رو با هم ازم می‌گرفت. شاید هم می‌گفت سقطش کن!

عادل: بسه دیگه فروغ! چه ات شد یهویی؟ این حرف‌ها چیه می‌زنی؟ ول کن این چرندیاتُ. دربارهٔ همون گنج و رنج و خرابه حرف بزن بهتره. اصلا چرا فاز غم گرفتی یهو واسه بچه خوب نیست. مگه قرار نشد فعلا نگران هیچی نباشی‌هان؟ مگه قرار نشد؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۵۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان