کتاب کفش های عصبانی
معرفی کتاب کفش های عصبانی
کتاب «کفش های عصبانی» نوشتۀ عماد کرامت فرد و ویراستۀ محمدمهدی زندیه وکیلی است و انتشارات قلعه شنی آن را منتشر کرده است. کفشهای عصبانی نهتنها داستانی سرگرمکننده برای کودکان است، بلکه میتواند درسی آموزنده برای هر فردی باشد که گاهی اجازه میدهد خشمش بر او غلبه کند.
درباره کتاب کفش های عصبانی
کفشهای عصبانی، داستانی جذاب و آموزنده برای کودکان است که با زبانی ساده به موضوعاتی همچون کنترل خشم، پیامدهای رفتار نادرست و ارزش آرامش و مهربانی میپردازد. داستان در شهر شلوغ نیویورک آغاز میشود؛ جایی که آلبرت، مردی همیشه عصبانی، درگیر ترافیک سنگین میشود. او که از کار روزانه خسته و کلافه است، با بوقزدن مداوم و دادوفریاد خشم خود را بر سر دیگران خالی میکند، اما این خشم بیحدومرز، او را به مسیری غیرمنتظره میکشاند.
وقتی آلبرت به خانه میرسد، اتفاقی عجیب باعث شکستن پایش میشود. این خبر بهسرعت در محله میپیچد، چرا که آلبرت بهخاطر رفتارهای عصبانیاش شهرت زیادی دارد. در همین حال، یک دکتر شرور و فرصتطلب که در نزدیکی زندگی میکند، از این موقعیت سوءاستفاده کرده و ویروسی خطرناک را به پمادی آغشته میکند که روی پای آلبرت استفاده میشود. نتیجۀ این اقدام، ازدسترفتن کنترل آلبرت بر پاهایش است. حالا پاهای آلبرت که تحتتأثیر ویروس قرار گرفتهاند، حرکات عجیبی انجام میدهند و داستان به سمت ماجراهایی هیجانانگیز، عجیب و آموزنده پیش میرود. آلبرت که دیگر نمیتواند پاهایش را کنترل کند، مجبور است با پیامدهای رفتارهای گذشتهاش روبهرو شود و به دنبال راهی برای بازگشت به زندگی عادی بگردد. کتاب کفشهای عصبانی با خلاقیت در روایت و ترکیب عناصر فانتزی و طنز، کودکان را به یادگیری مفاهیمی مانند اهمیت آرامش، عواقب خشم و لزوم همدلی با دیگران دعوت میکند.
خواندن کتاب کفش های عصبانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کفش های عصبانی
«هوا بسیار گرم بود و خیابان نیویورک شلوغ و پرترافیک؛ آلبرت تازه از دفتر کارش برگشته بود؛ خستگی حالش را بد کرده بود و فقط به این فکر میکرد که به خانه برگردد. دستش را روی بوق گذاشته بود و با عصبانیت فشار میداد؛ چند دقیقه این کار طول کشید و کمکم صدای تمام رانندهها درآمده بود. بوق نزن آقا! مگه نمیبینی ترافیکه؟ آلبرت توجهی به این صحبتها نداشت و حالا علاوه بر بوقزدن، داد هم میزد. بعد از چند دقیقه ترافیک باز شد و آلبرت به خانه برگشت.»
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه