کتاب مختصرگویی هوشمندانه

کتاب مختصرگویی هوشمندانه نوشتهٔ جیم واندهی و مایک آلن و ری شوارتز و ترجمهٔ آزیتا اعلایی است. انتشارات آقایی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی راهکار‌هایی برای بیان کوتاه و مؤثری است.

درباره کتاب مختصرگویی هوشمندانه

کتاب مختصرگویی هوشمندانه به موضوع نحوهٔ ارتباط مؤثر و مختصر پرداخته و تکنیک‌هایی را برای انتقال پیام‌ها به شکلی مناسب و کارآمد ارائه می‌دهد. جیم واندهی و مایک آلن و ری شوارتز تأکید می‌کنند که در عصر اطلاعات و انباشت اطلاعات، توانایی مختصر و مفید بیان کردن ایده‌ها بسیار حیاتی است. این کتاب به خوانندگان آموزش می‌دهد که چگونه در کمترین کلمات، بیشترین معنا را منتقل کنند. کتاب به بررسی فرآیندهای تفکر و نوشتن می‌پردازد و راهکارهایی را برای بهبود مهارت‌های نوشتاری و گفتاری ارائه می‌دهد. این روش‌ها به بهبود ارتباطات فردی و تیمی کمک می‌کند. نویسندگان تکنیک‌های خاصی را برای نوشتن پیام‌های مختصر و مؤثر پیشنهاد می‌دهند، از جمله استفاده از نقاط قوت بصری، ساختاردهی مناسب و انتخاب کلمات به دقت. کتاب به شرایط و نیازهای دنیای مدرن توجه دارد و به خوانندگان یاد می‌دهد چگونه اطلاعات را به شکلی ارائه دهند که خواننده یا شنونده به راحتی متوجه آن شود و بتواند به آن واکنش نشان دهد. این کتاب برای افرادی که در حوزه‌های گوناگون کاری، به خصوص در زمینه‌های تجاری، بازاریابی، و ارتباطات عمومی فعالیت می‌کنند، بسیار مفید است. همچنین می‌تواند برای نویسندگان، سخنرانان و همهٔ کسانی که به بهبود مهارت‌های ارتباطی خود اهمیت می‌دهند، مناسب باشد.

خواندن کتاب مختصرگویی هوشمندانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران توسعهٔ فردی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مختصرگویی هوشمندانه

«اعترافی از دل: سه نفر که از گزیده‌گویی فراری بودند

چالش‌های اولیه

ما سه نفر، در ابتدا به گزیده‌گویی هوشمندانه به چشم یک دشمن نگاه می‌کردیم. شاید شما هم با این احساس آشنا باشید. اما سفر ما به سمت این روش جدید ارتباطی به ما نشان داد که چقدر به آن نیاز داریم. وقتی شیوه‌های ارتباطی‌مان را تغییر می‌دهیم، در واقع درهای موفقیت را به روی خودمان باز می‌کنیم.

سابقه ما

به عنوان روزنامه‌نگار، ما به نوشتن طولانی و پر از جزئیات عادت کرده بودیم. مایک و جیم به خاطر پوشش‌های خبری انتخاباتی، با نوشتن صدها هزار کلمه به شهرت رسیدند. ما با رؤسای جمهور مصاحبه کردیم و در برنامه‌های تلویزیونی به بحث و گفتگو پرداختیم.

اما هرگز از خود نپرسیدیم: آیا کسی واقعاً این مطالب را می‌خواند؟ آیا این اطلاعات برای کسی مفید است؟

سپس، اینترنت به میدان آمد و این مانند زنگ خطری بود. دنیای وب به ما نشان داد که چه کسانی واقعاً چه چیزهایی را می‌خوانند.

داده‌ها به ما یک حقیقت تلخ را نشان دادند: بیشتر افراد حتی حوصله خواندن مطالب ما را ندارند. ما صفحات را پر می‌کردیم، اما آن‌ها فقط سیاه‌چاله‌هایی بودند که وقت و انرژی ما را می‌گرفتند.

اکثر مردم تنها تیترها را می‌خواندند و برخی فقط به چند پاراگراف اول بسنده می‌کردند. تصور کنید که یک هنرمند باشید و ناگهان متوجه شوید که هیچ‌کس به آثار شما گوش نمی‌دهد!

ری و تجربه‌اش

ری نیز در دنیای مشاوره با چالش‌های مشابهی مواجه بود. او پاورپوینت‌ها و گزارش‌های طولانی تهیه می‌کرد که به ندرت کسی آن‌ها را می‌خواند. در حالی که در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار تحصیل می‌کرد، از خود می‌پرسید: چرا هیچ‌کس به او یاد نداده که چگونه به شیوه‌ای مؤثر ارتباط برقرار کند؟ اما او هم به زودی در دام نوشتن‌های طولانی افتاد.

ظهور نیکلاس جانستون

نیکلاس جانستون، یک کارگاه نویسندگی در بلومبرگ برگزار می‌کرد و قصد داشت پایگاه خبری خود را با عنوان "اولین کلمه" در واشنگتن راه‌اندازی کند. او گزارش‌های خبری مختصر و پرمحتوا را برای اعضای داخلی واشنگتن پست و وال استریت ژورنال ارائه می‌داد. کارهای او به شدت مورد استقبال قرار گرفت، زیرا خوانندگان پرمشغله نیازی به اطلاعات اضافی نداشتند.»